
سلااام بچه ها متاسفانه پارت قبلی کلی قسمت های هیجانی داشت اما مثل اینکه منتشر نشده بود اون قسمت های هیجانیش
سلام برو بعدی
فردا شد بعد از مدرسه آدرین: دیدم لیدی باگ داره با مایورا میجنگه و سریع تبدیل شدم و رسیدم دیدم که وقتی رسیددمم دیر بود مایورا یه چاقو محکم فرو کرد تو دل کفشدوزک و تا منو دید فرار کرد. لیدی باگ: آآآخخخخ کت نوار: نهههه بانوی من تو نباید بمیری لیدی باگ: من که هنوز نمردم😑 کت نوار: خب باشه الان خوبی بانوی من لیدی باگ: نه میشه منو به این بیمارستان ببری اونجا کلی دوست و آشنا دارم کت نوار باشه بانوی من. سریع بردش بیمارستان و بستری شد.
مرینت: چییی لیدی باگ داره با مایورا میجنگه؟ اما من که تو اتاقم؟ نههه باز اون گربه هه گول مایورا رو میخوره (تیکی خال ها روشن) رفتم و دیدم همه چی تموم شده و کت نوار گفت: بانوی من خیلیی دیر اومدی خودم شکستش دادم مایورا فک کرد میتونه با سنتی مانستر تو منو گول بزنه لیدی باگ: آفرین پیشی چجوری تونستی؟ کت نوار: خب مایورا فرار کرد اما یادش رفت شی ای که توش آموک رفته بود رو برداره و منم با قدرتم نابودش کردم و دوباره سریع تبدیل شدم و آموک رو هم نابود کردم و باز هم تبدیل شدمو منتظر تو موندم بانوی من لیدی باگ: آفرین خیلی سریع بودی
(حالا فک کنم نقشه حاکماث رو فهمیده باشید درسته؟ فلش بک: ناتالی: قربان فهمیدم گابریل: چیو؟ ناتالی: راه شکست لیدی باگ و کت نوار رو گابریل: چیه؟ ناتالی: مواد لازم😂: یک عدد آکوما - ۳ عدد سنتی مانستر گابریل: خب درست نقشه رو بگو ناتالی: اول ما نیاز به وولپینا داریم گابریل: اون حَله ناتالی: خب و ۳ عدد سنتی مانستر (نکته: چون معجزه گر طاووس درست شده میتونه ۳ تا سنتی مانستر درست کنه) گابریل: سنتی مانستر ها چیَن؟ ناتالی: یه دونه لیدی باگ - یه دونه کت نوار - یه دونه بیمارستان گابریل: همین؟ ناتالی: آره گابریل: خب نقشه رو بگو ناتالی: اول من به سنتی مانستر لیدی باگ انگار چاقو میزنم بعد وولپینا اون چاقو توهمی رو میسازه و اینجوری نه به سنتی مانستر صدمه میرسه و نه توهم نابود نمیشه گابریل: خب لیدی باگ واقعی میفهمه😐 ناتالی: خب من همینو میخوام که بفهمه 😉 گابریل: خب نقشه لو میره که ناتالی: نه خب قسمت دوم نقشه لیدی باگ که رسید وولپینا یه توهم میسازه که یعنی اونا اینجا نیستن و بعد کت نوار سنتی مانستر میاد وسط و لیدی باگ اصلی رو دور میکنه و لیدی باگ تقلبی در حال مرگه که من میام وسط به عنوان پرستار گابریل: خب باهوش تو رو که میشناسه میدونه پرستار نیستی😐 ناتالی: نه دیگه اومدی نسازی وولپینا یه توهم رو من میزاره و بعد من به کت نوار میگم که: متاسفم ما کاری از دستمون بر نمیاد و فقط باید منتظر معجزه باشیم و فقط باید آرزو کنین و بعد تو ذهن کت نوار به این فکر میرسه که معجزه گراشونو ترکیب کنن و بعد میره این مساله رو به لیدی باگ تقلبی میگه و بعد لیدی باگ میگه: نه آرزو کردن بهای سنگینی داره کت نوار بعد میگه:
و بعد کت نوار میگه: نه بانوی من نمیتونم ببینم تو میمیری و بعد لیدی باگ تقلبی میگه: خب باشه اما تو معجزه گرت رو بده تا من آرزو کنم چون من نگهبان معجزه گر ها هستم شاید بهایش کمتر شود کت نوار: خب باشه. و بعد معجزه گرش رو میگیریم گابریل: عالیه ولی خب معجزه گر لیدی باگ اصلی چی؟ ناتالی: خب کت نوار تقلبی اونو میگیره و بعد تموم میشه و اگه این نقشه خراب شد من نقشه دوم دارم که اسمش مظلوم نمایییهه گابریل: چییی؟ ناتالی: بعدا میگم پایان فلش بک) (نکته: الان بریم سراغ لیدی باگ اصلی) لیدی باگ: کت نوار یادته گفتم من عاشق یکی دیگم کت نوار: با کلی مکث ها چی شده؟ نه به من کی گفتی؟ لیدی باگ: یکم شک کردم برا همین گفتم یادته دیروز بهت گفتم عاشقتم؟ کت نوار: آره یادمه لیدی باگ: ای دروغ گو کت نوار: چییی نه من سنتی مانستر نیستم لیدی باگ: ای مایورا احمق من که چیزی نگفتم بعد از کلی جنگ فهمیدم کت نوار اصلی تو بیمارستانه فرار کردم و رسیدم و دیدم که داره معجزه گرش رو در میاره گفتم کت نوار اون یه سنتی مانستره من واقعیم کت نوار: مث چی گیج شدم بالاخره کدومتون واقعی هستین؟ دو تا لیدی باگ: من واقعی یم (همزمان گفتن)
خب خب بچه ها تموم شد همین الان میرم تا پارت بعدی رو بنویسم ناظر ثبت کن خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خيلي قشنگ بود 😘