ماجراهای منو بیلی ۲

سلام بچه ها پارت دو رو براتون گذاشتم حتما شرکت کنید😊

وقتی بیلی پیانو زد خیلی خوشحال شدیم بعد از اون رفتیم صبحانه خوردیم😄😄صبحانمونم پنکیک😘😘با نوتلا بود با دست پخت مادر بیلی😁😁وبعد از اون رفتیم مرکز خرید با بیلی منم این بیلی عاشق لباس لشم😁😁رفتیم دیدیم چع لباسایییییی🥺🥺هر چی بیلی خرید منم خریدم ست کردیم باهم😁😁بعدش رفتیم کفش بخریم😊😊کفشای خیلی قشنگی داشت بیلی هم خیلی خوش سلیقه بود و هرچی اون برداشت منم برداشتم😃😃 بعد مونده بودیم ناهار چی بخوریم😁ولی به بیلی قول داده بودم یکم فارسی یادش بدم😹😹

اولین کلمه بهش سلام رو یاد دادم😁😁هرچند زیاد بلد نبود اما سعی کردم بتونه عالی بگه و گفتتتت شب لایو بیلی بود منم گفت تو لایو بیام که هرجی بیلی گفت به فارسی ترجمه کنم😊😊همینم شد تو لایو گفت هر طور شده تو زیر زمینم شده یک جا میدا میکنم بیام ایران کنسرت بزارم هرجا شده😁دیگه اینجاش با من بود که یک جای عالی برای دوملیون نفر جمعیت پیدا کنم😐😐خیلیم سخته اول باید از آمریکا بیلی رو بیارم ایران این خودش خیلی سخته

یک فکری به ذهنم رسید😄😄بابای من یک جای زیر زمینی خیلییییی بزرگ داره که هوای عالیی داره به بیلی گفتم گفت همه ی فنم جا میشنننن؟؟؟ بعدشم گفت شت(لعنتی)😹😹 و منم با بابا مامانم حرف زدم بابا گفت حتمااااا امروز فردا میرم یک سری بهش میزنم یک حای بلندم درست میکنم که بیلی بخونه دلیل قایمکی بودنشونم اینه که نباید هیترا بفهمن چون حرف های بدی براش در میارن

حالا باید بیلی رو میبردیم ایران بدون اینکه هیج کس بفهمه😐😐محال ممکنهههه اما من باز ردیفش کردم🤷🏻‍♀️😁باید بیلی رو شبیه یک آدم دیگه میکردیم که هیترا نفهمن😐😐اینکارم انجام شد با یک پرواز رسیدیم به ایران😁😁 شب رفتیم خونه ی ما فردا شب کنسرته بیلی استراحت کرد منو دوستم هم خوابیدیم خواهرمم که تو هواپیما خوابش برد و اوردمش خونه دیگه همهههه خوابیدن😁😁 بعدش صبح شد باید صبحانه میخوردیم چی درست کنم حالااااا؟؟؟😤 یک فکری به ذهنم رسید ماهم پنکیک میپزیم ولی اینسری خودمون با بیلی از بیلی پرسیدم خیلی شک ناک گفت باشه میترسید خراب کنه😹😹خب بیلی تخم مرغارو شکست منم هم زدم😁

دوستم مواد لازمو میگفت بیلی میریخت منم هم میزدم😁😁 یک خمیر عالی شد😄😄صبحونه خوردیم و یک اتفاق افتاد امروز کنسرت برگذار نمیشه چون تو ایران امروز تعطیله😁خب گذاشتیمش پس فردا 😄😄صبحونه که خوردیم بیلی گفت پس فردا چند شنبه شما میشه؟ من گفتم میشه دوشنبه 😁بیلی گفت اوکی خوبه بعد رفتیم خرید😎😎همه چیز هم خریدیم😁😁ناهار هممممم مامانم غذا درست کرد با اینکه ایرانی بود بیلی انقدر خوشش اومد من اون لحظه😮😮خب ناهار که خوردیم مامان گفت میخواین دونات درست کنید؟ گفتم آرهههه😁😁😆😆😆 مواد رو سه ساعت گذاشتیم پف کنه درش اوردیم و ورزش دادیم من میخواستم بدم ولی بیلی خیلی دوست داشت دادم به اون دیگه ورزش دادیم و قالب زدیم قسمت سرخ کردن با من بود تو شکلات گذاشتن با بیلی😁دیگه درست کردیم و خوردیم رفتیم بیرون میلک شیک خوردیم ک راه رفتیم بعدشم رفتیم شهر بازی😆😆 انقدر خوش گذشتتتت که نگووو

بعدش رفتیم ماشین کوبنده😎😎 بیلی ۵ بار زد یه من😹😹منم ۱۰ بار زدم به بیلی😁😁😁 بعدش رفتیم این بازی شانسکیا بیلی دید یک عروسک بیلی تو غرفست بیلی رفت و پیله کرد که برای من بگیرش😹😹و گرفت دادش من و منم گرفتم بغلش کردم 😊😊 رفتیم ترامپولین من خیلیییی دوست داشتم ولی بیلی به حای اینکه دوست داشته باشه حرفه ای بود😮😮

بازی کردیم بعدشم رفتیم ترن هوایی😹😹 بیلی و من انقدر جیغ زدیم که هنجرمون در زد گفت آرام باش😹😹😂😂😂و ما دیگه کمتر جیغ زدیم بیلی یکم سرش درد گرفتمنم با شیوه ی مخصوص خودم خوبش کردم به بیلی 😊😊دونات دادم خورد از خونه اورده بودم وقتی خورد گفت آخیش😁

بعدشم دفتیم خونه با بیلی تمرین صدا کنیم😁میکروفونشو اورد گفت ایسنت ا لاولی ال الون منم شروع کردم خوندن هارت مین گلس مای ماین ایس استون 😁 خوب صدامون گرم شد باهم یک آهنگ خفن دیگه خوندیم

به نامه مای بوی😎😎 بیلی گفت مای بوی مای بوی مای بوی دونت لاو می لایک یو مرامیس منم خوندم باهاش😉😁بعد بیلی گفت میای فیلم ببینیم؟ گفتم با کمال میل😊😊😊رفتیم فیلم هندی دیدیم😂😂😂شوخی کردم رفتیم یک فیلم قشنگ دیدیم🥺🥺

و نخوابیدیم تا فیلمه تموم سده ۳ ساعت طول کشید ساعت پنج شد مامانم میخواست با دمپایی بیاد سراغمون😹😹😹😹دیگه خودمونو زدیم به خواب و فیلم که تموم شد خوابیدیم نظر فراموش نشه