
سلووووووووووم بچه ها چطورید؟ رسیدیم به پارت بیستم... تو این پارت همونطور که تو پارت قبل گفتم قراره اون اتفاقات بی افته. امیدوارم خوشتون بیاد عشق منین بریم سراغ رمان😃
آدرین: آهان فهمیدم براش یه انگشتر درست می کنم که حلقه اش سیاهه روش یه دایره با آرم خودش..... ۱ ساعت بعد.... ایول تموم شد پلگ: جل الخالق 😮😮 چه خوشگله 😄 آدرین: میدونم😁 تق تق آدرین: پلگ قائم شو.... بیا تو ناتالی: آدرین باید همین حالا بریم عکاسی آدرین: آخه اون تو برنامه امروزم نبود ناتالی: برنامه عوض شد تا ساعت ۶ برنامه امروز تمومه آدرین: تا ساعت ۶؟ عالیه😃 ناتالی: بیا که عکاس منتظرته سوار ماشین شدن و رفتن محل عکاسی... تا وقت ناهار عکاسی کردن و برای ناهار آدرین برگشت خونه. بعد خوردن ناهار کلاس شمشیر بازی رفت و بعدش چند تا از لباس هایی که پدرش طراحی کرده بود رو پوشید و عکس گرفتن تا ساعت ۵:۵۹ دقیقه. ناتالی: خیلی خب برنامه امروز تموم شد آدرین: ممنون و رفت تو اتاقش رفت حموم بعدش اومد و موهاش رو خشک کرد به سر رو صورتش رسید و ... بریم سراغ مرینت... تیکی: مرینت یکم آروم تر کجا رفتی؟؟؟ مرینت: من حموم هستم. ۱۰ دقیقه بعد... تیکی: مرینت وقت داریم مرینت: نه نباید دیر کنم موهاش رو فوری خشک کرد و به سر و صورتش رسید تا اینکههههه ساعت شد ۷:۳۰ مرینت: خیلی خب تیکی... وقتش رسیده تیکی: بزن بریم 😄 مرینت: تیکی دختر کفشدوزکی آماده!😃 و رفت بالای ساختمون خبر نگاری منتظر گربه شد... پلگ: نمیخوای بری؟ آدرین: نه ساعت ۸ پلگ: چه عجب؟ آدرین: دیگه پلگ اون بهم ساعت ۸ گفت منم ساعت ۸ میرم پلگ: پس پنیرم رو بده آدرین: نه پلگ: آهان.... پس دلت پیش بینی می خواد ها؟؟ آدرین: نه نه غ.ل.ط کردم... با هزار مصیبت کبودی های روی دستم رو قائم کردم حالا امروز بهتر شده واقعا دیگه خسته شدم پلگ: پس بده کممبرم رو آدرین: بیا پلگ: آفرین بچه خوب😁 آدرین: 😒😒😒
آدرین: ای وای ساعت ۸:۳۰ هستش... پلگ تبدیل گربه ای! لیدی: نزدیک ۵۴ تا براش پیام گذاشتم عجیبه وقتی بهش گفتم خیلی خوشحال شد... يعنی اتفاقی افتاده که نیومده 😧 یا نکنه که از رو حرصش نیاد؟ یا نکنه... کت: یا خدا ۵۴ تا پیام... فکر کنم خیلی نگرانم شده!!! سر رهش یه شاخه گل رز خرید ک انگشتر رو گذاشت وسط گل لیدی:یا خدااااااا😨 اوه پیشی تویی؟ ترسوندی منو😅 نگرانت شدم کجا بودی؟ کت: ببخشید وقت دامپزشک داشتم 😉 لیدی: از دست تو😂😂 کت: خب... اینجا که قرار نیست بشینیم لیدی: البته که نه... سورپرایز هستش😉 چشمات رو ببند و وقتی که گفتم اون موقع باز کن کت: باشه و چشماش رو بست و لیدی باگ اون برد به محل قرار... لیدی: خببب حالا چشمات رو باز کن😊 کت: وااااااییی اینجا خیلی خوشگله😻😻😻😺😺😺 لیدی: دوسش داری؟ کت: عاشقشم. خوش به حالت خیلی با سلیقه ای😺 لیدی: نه بابا در اون حد هم با سلیقه نیستم😅 کت: راستی داشت یادم می رفت... جلوش زانو زد و گل رو گرفت جلوش و گفت: این گل رو از من قبول می کنی؟😍 لیدی باگ اولش کپ کرد و بعدش گل رو گرفت و گفت: البته! پیشی به من گل بده و من قبول نکنم؟ عه این چیه...... وااااایییی 😃😃😃😃😃😃😃 گربه این انگشتر چقدر با نمکه🥺🥺 عاشقشم 😃😃 دستت درد نکنه خودت درست کردی؟ کت: آره. خوبه که خوشت اومد😊 لیدی: این عالیه 😃😄 کت: آآآآآمممم بیا یکم بشینیم لیدی: باشه و نشستن لیدی: ماه رو نگاه کن چقدر خوشگل می تابه! مگه نه؟ گربه سیاه که محو بازتاب مهتاب تو چشمای بانوی شده بود جواب نداد... لیدی: گربه؟؟ ککککککککککتتتتتتتتتتت کت: ها چی ببخشید!😅 لیدی: باید بهت یه چیزی بگم گربه. کت: بگو لیدی: نمیدونم قبول کنی یا نه نمیدونم پسم بزنی یا نه ولی باید یه چیزی رو بهت بگم... کت: گوش می کنم بانوی من
لیدی: من..... من..... من... ع*آ@ش..ق/ت¿م😊😊😊😊 کت: چی؟؟😳 ج...جدی میگی؟ لیدی: آره... الان متوجه شدن که واقعا نسبت بهت احساس دارم 😸 البته فکر کنم دیرشده😞 کت: نه... دیر نشده و بلند شد و لیدی باگ رو🫂 کرد و چرخوند😃 و بهش گفت: منم همین طور داد زد و با صدای بلند گفت: الان دنیا مال منهههههه الان کل کهکشان مال منههههه😄😄 لیدی: خیلی خب دیگه کافیه😄😊 و لیدی باگ رو گذاشت زمین و با هم حرف زدن و در دو دل کردن تا اینکه ساعت شددددد ۱۲ لیدی: من باید برم پیشی... شب بخیر کت: باشه... شب خوش بانوی من و برگشتن خونه.. کت: پنجه ها داخل! پلگ: چطور شد؟ آدرین: محششرررر پلگ: کممبرم رو می گم قرار بود برام یکی خوبش رو بخری آدرین: هعی بیا فقط به فکر شکمتی پلگ: بگیر بخواب و زیاد حرف نزن آدرین: خیلی خب شب بخیر پلگ: شب بخیر بریم خونه مرینت... مرینت: آه تیکی باید میدیدیش خیلی خوشحال شده بود تیکی: الان تو چه حسی داری؟ مرینت: عالی و البته خستگی خیلی خوابم میاد تیکی: منم همینطور و دوتاشون هم خوابیدن...
فردا صبح شد و آلیا خانم کارش رو شروع کرد... خلاصهههههههه بالاخره زمان پخش زنده رسید و کلویی هم خودش رو طوری گریم کرده بود گه انگاری واقعا لیدی باگ هستش نادیا: تا مخش زنده فقط ۱۰ ثانیه.... سلام بینندگان عزیز... اومدیم با مهمون های ویژه امشبمون یعنی آلیا و دختر کفشدوزکی... مرینت: چییییییی؟؟؟؟؟!،!!!!!!! آلیا تو جی کار کردی؟ خلاصه پخش زنده به بد ترین شیوه گذشت و حرف هایی که کلویی درباره گربه سیاه زد خیلی وحشتناک بود😱😱 مرینت: اوه نه باید یه خراب کاری رو فورا درست کنم... تیکی دختر کفشدوزکی آماده! آدرین: چرا؟؟😵🥺 چرا این کار رو بکنی من کردی؟ بهتره برم ببینم اصل قضیه چیه... پلگ تبدیل گربه ای! کت: بهبه! سلام لیدی: گربه هیچ چیز اونطوری که فکر می کنی نیست... کت: چرا؟ تو خودت با خواسته خودت من رو انتخاب کردی... من مگه تهدیدت کردم به این کار؟ مگه من ق.ا.ت.ل م که بخوام قصد جونت رد بکنم؟ فقط بگو چرا این کار رو کردی؟ چرا درباره من همچین گفتی؟ من مگه چه بلایی سرت آوردم چه هیزم تری بهت فروختم که همیچین چیزای وحشتناکی رو درباره من گفتی؟ لیدی: کت به خدا هیچ اونطوری که فکر می کنی نیست... اون من نبودم کت: پس عمم بود؟ (مگه عمه داری؟🤔) لیدی: من... کت صداش بلند می کنه و میگه: جوابت همین بود؟ دلیل این کارت چی بود؟ یا نه اصلا به نظرم حرفی نزن لیدی: ببین آخه به منم گوش کن کت: نه دیگه باورم نمیشه دیشب یکی دیگه ای امروز یکی دیگه لیدی: چوم اون واقعا یکی دیگست کت: عه خواهر دوقلو داشتی و خبر نداشتم؟ لیدی نه... اون من خودمم نمی دونم کی بود کت: باورم نمیشه... میدونی چیه الان که دارم فکر می کنم می بینم که ازت م.ت.ن.ف.ر.م😖😠 لیدی: چی؟😢 کت: همینی که شنیدی! لیدی: نکن این کار رو کت: باید اینو اول به خودت می گفتی. من با زور بهت نگفتم که باید از من خ.ش.ت بیاد خب... و حالا دیگه نمی خوام ریختت رو هم ببینم😡😡😡😡😠😠😠 لیدی: آخه....😨😰😥😢😭 هر جور دوست داری ولی بادت باشه که چه اشتباه بزرگی کردی😠
کت: آره من اشتباه کردم خیلی اشتباه کردم... الان هم باید برم که فقط تو وقتم رو هدر میدی لیدی: گربه و رفت لیدی: آلیا من خ.ف.ت. می کتنننننمممممم رفت پیش آلیا و بهش گفت: تو چی کار کردی؟ آلیا: به خدا نمیدونستم قراره همچین بشه😓 لیدی: تو چی رو میدونستی که... من بهت گفتم که تو کاریت نباشه آلیا: با هم دعوا کردین؟ لیدی: به تو چه؟ آلیا: من متاسفم... چطوری می تونم جبران کنم؟ لیدی: هیچی فقط دیگه تو کار های من دخالت نکن همین... (خب دیگه کافیه... امیدوارم که خوشتون اومده باشه تا پارت های بعدی خداحافظ🐈⬛🐞🐾🖤❤😻😻😍😍😘)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی😍😍😍
ممنونم😘😘
پارت بعد موخام
سلام ببخشید من نمیتونم پست بزارم باید برم تو تستچی آزمون ؟ یا اون یکی ها ؟ ممنون میشم راهنماییم کنی
سلام عزیزم حالت چطوره؟
برای اینکه بتونی تست دردست کنی باید روی گزینه ساختن که بالای صفحه هست بزنی، بعدش برات سه تا گزینه میاره ۱: تست(آزمون) که برای ساختن تست... آزمون.... داستان... و هرچیزی که دلت می خواد ۲:مسابقه از گزینه مسابقه میتونی مسابقه با موضوع و سبکی دوست داری برگزار کنی ۳: نظر سنجی از این طریق میتونی نظر سنجی درست کنی و هر سوالی دوست داری بپرسی تا بقیه توش بتونن شرکت کنن هر نظر سنجی ۱۰ تا گزینه میتونه داشته باشه و هر کاربر فقط ۶ تا نظر سنجی درست کنه برای اینکه بتونی نظر سنجی ها بیشتری
بیشتری درست کنی باید نظر سنجی های قبلی رو پاک کنی
امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم و شما هم به جواب سوالتون برسید😊😉
مرسی آجی جونم
فقط شما برای ساختن داستان روی کدوم از اون ۳ تا کلیک کردی ؟
روی اولی یعنی تست(آزمون)
مرسی آجی جونم 🥰🥰🥰🥰🥰
خواهش می کنم آجی جونم😻😻😻😻😊😻😻❤
🥰🥰🥰🥰🥰
خيلي خوشمل بود 😍😍😍😍🤧🤧
میسی🥰🥰🥰🥰😍😍🤩🤩😍😍🤩
عالی بود;-)
مرسی 😃😃
خواهش میکنم:-)
عالی بود پارت بعد😆❤
ممنون🖤❤
پارت بعدی راهه😆😆
عالییییییییی
ممنونم🥰🥰😍
خیلی عالی بود عزیزم موفق باشی💜🍁
خیلی ممنونم عزیز دلم همچنین آجی جونم😊😊
خیلی قشنگ بود
ممنون😍😍🥰😍
کی پارت بعد رو میذاری ؟
پارت بعدی ..... دارم می نویسم شاید فردا بیاد😁
مرسی کیوت منتظر پارت های قشنگت هستم