خوب بچه ها اینم از قسمت هفت هورااااااا بچه لطفا لطفا خواهش می کنم به انرژی شدید نیاز دارم لطفا تو این قسمت کامت ها رو بترکونید تا قسمت بعدی زود تر بیاد🤗❤ این قسمت قرار خیلی باحال به شه پس تا آخر همراه باشید🖤🖤🖤🖤 عاشقتونم جانه👋🏼👋🏼
مدال رو گم کردم....با شلوار راحتی کل روز بیرون بودم....عقلم رو دارم از دست میدم دارم دیونه می شمممممم😱😱😱😱
شب اصلا نمی تونستم به خوابم همش یه جوری بودم.... زود به زود چشم هام سبز می شد و به حالت عادی بر می گشت...داشتم نگران می شدم...
حدود ساعت سه اینا کم کم چشمام سنگین شد و خوابم برد😴😴
یهو کل بدنم سر شد❄وقتی چشمام رو باز کردم دیدم توی دریام🌊🌊🌊خیلی برام عجیب بود؛همه جا سرد و بی روح بود...حتی هیچ ماهی هم نبود...شاید داشتم خواب می دیدم🙇🏻♂️😴شایدم واقعی بود و واقعا داشتم غرق می شدم...کم کم داشتم پایین و پایین تر میرفتم...دیگه هیچ حسی نداشتم...بی روح بودم...که یهو بدنم دوباره گرم شد و از خواب پریدم😨😨😨داشتم نفس نفس می زدم...وقتی به خودم نگاه کردم دیدم همه جام خیسه،حتی روی مبل و پتو🤦🏻♂️😱 نکنه شب ادراری داشتم...دستم رو گذاشتم روی سرم که یهو یه چیز لزج مانند خورد به دستم🤢🤮🤧 وقتی از روی سرم برش داشتم دیدم یه جلبک خیس و تازه هستش...چی؟؟؟واقعا من شب کجا رفته بودم...زیر پاهام یه چیز های عجیبی حس کردم و ترسیدم
سریع بلند شدم و پتو رو زدم کنار و دو سه تا ماهی عجیب اوفتادم روی زمین و جلوی چشمام جون دادن🐟🐚🐠🐡🦈🐙🦐🦀🦑من کلا جزو اون دسته از آدم ها هستم که از ماهی به تعرض وحشتناکی بدش میاد و حالش به هم می خوره...چه برسه به ماهی زنده و لزج و....وقتی ماهی ها رو دیدم یهو یه حالت تهویی بهم داشت داد🤢🤧دیگه نتونستم تحمل کنم و دیوانه وار به طرف دستشویی رفتم و اونجا کاملا خودم رو ریلکس کردم🤮😂🤦🏻♂️....بعدش اومدم و دوباره ماهی ها رو روی زمین دیدم و دوباره همون آش همون کاسه...وقتی برگشتم چشمام رو بستم و کلا اون قسمت اتاق رو دور زدم و خیلی سریع رفتم توی حموم...لباس هام رو در آوردم و همون جور انداختم توی وان.توش رو پر از آب کردم و بعد آب رو اون جور که دلم خواست تنظیم کردم و رفتم زیر دوش🚿☺ عجب حالی داره☺☺☺☺
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
می خواستم ادامه بدم ولی خوب طرفدار ندارم...
ولی شاید هم بدم حالا نمیدونم...
دوستان من تصمیم گرفتم یک داستان جدید بنویسم پس آماده باشید🔊🔊
نه نه نه لطفا ادامه بده خب شاید خیلیا هنوز داستاناتو ندیدن و نفهمیدن که بهترین داستان تستچیه خواهشا به خواطر هنین چند نفر ادامه بده😦
راستشو رو به خوای قسمت بعدی رو شروع کردم فکر کنم یه دو هفته دیگه بیاد
فقط به خاطر شما❤
چالش اول:محشربود😍😍😍
چالش دوم:تعجب کرده بودتازه صفحه ی نهم بودیم میخواستی تمام کنی نهنهنهنه😑
چالش سوم:عب نداره من کلا رودور شخصیت منفی بودنم😑
فوری⚠️ فوری⚠️
دوستان یه خبر مهم دارم براتون به دلیل استقبال کم و بازدید های خیلی خیلی کم من دیگه فکر نکنم این داستان رو ادامه بدم چون خوب من خیلی زحمت می کشم با این همه درس و اینا ولی بازدید هام به زور به بیست نفر می رسند و اینا برای همین می زارم یه هفته گذره ا که استقبال داشت ادامه میدهم اگه هم که نه دیگه هیچی ولی شاید یه داستان دیگه ای رو شروع کنم ولی حتمی نیس و بستگی به شما و تعداد بازدید و لایک هام داره ممنون به سلامت خداحافظ😊🤛🏼🤜🏼
وای نه من داستانت رو دوست دارم
ببین حمایتت میکنم اگه جواب نداد یه داستان دیگه رو شروع کن 😕😕
چالش اول: عالی بود مثل همیشه
چالش دوم : خب خب تو اون لحظه
می خواستم به ۱۲ قسمت تقسیمت کنم 🤣
چالش سوم : خب نمی دونم هر کدوم بهتر بود ولی من خودم دوست دارم بلا سر هیرو بیاد 😅🤣
منم با هیرو موافق نظرت چیه کلا با هم هیرو رو تیکه تیکه کنیم ها😈
ای ای شدیدا موافقم 😈🤣
خب چون من الان سر کلاس زیستم فقط جواب چالش دوم رو میدم:🙃
در اون لحظه دلم می خواست تو رو به ۴ قسمت غیر مساوی تقسیم کنم😂😌✊🏻
مگه من پیتزاممممممم🤣🤣ولی نه خوب بود❤❤
باشه پس به ۱۰۰ قسمت غیر مساوی تقسیمت می کنم😂💔🔪 خوبه؟