10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♡Army ♡F انتشار: 4 سال پیش 993 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
من اومدم با پارت ۳ راستی امروز ۱۳۹۹/۱۱/۲۰ حقیقتش نمیدونم کی انتشار میشه اما امیدوارم خوشت بیاد
صبح 🌸🌸🌸
از رو کاناپه پاشدم یادم افتاد دیشب اینجا خوابم برد . پاشدم یه ورزشی کردم و صبحونه خوردم حال دوش گرفتن نداشتم اما هر جور بود رفتم اومدم بیرون خیلی سرحال شده بودم . 😌😌😌
گفتم هوا خیلی خوبه پس میرم ساحل تا قدم بزنم پس یه لباس مناسب پوشیدم یه کتونی صورتی و یه لباس یاسی و یه سویشرت آبی موهام رو شونه زدم چون کوتاه بود لازم به درست کردنش نبود 😄 و یه میکاپ عالی خیلی زیاد نه معمولی💄💅🏻
زدم بیرون دلم نمیخواست ماسک بزنم بدم میاد 😒 بره همین سویشرتم رو کشیدم جلو تا دیده نشم داشتم لذت میبردم که مبایلم زنگ خورد رئیس بود 😊
از زبان رئیس ملیسا : زنگ زدم ملیسا + سلام رئیس کاری داشتید - سلام ملیسا خوبی بد موقع که مزاحم نشدم ؟ + نه اصلا اتفاقی افتاده ؟ - راستش ملیسا امروز رئیس کمپانی .... بیگ هیت باهام تماس گرفت و گفت : پسرا خواستن تا با رقیبشون یه آهنگ بسازن +😳😳😳😳😳 رئیس - میدونم تو دوست نداری اما + بسیار خب بهشون بگید کی بیام کمپانیشون - قبول میکنی + مگه چاره ای هم هست - ملیسا ممنونم ❤️❤️ من دیگه برم خدانگهدار👋🏻👋🏻 + خدافظ رئیس . بعد از قطع تماس از زبان ملیسا :
اه لعنت به این شانس چرا من باید باهاشون رقیب باشم 😡😡
با حالت عصبانی خوردم به یکی و ازش عذر خواهی کردم و رفتم 🙏🏻🙏🏻 سمت ماشین و به سمت خونه راه افتادم باورم نمیشد ساعت ۲ بعدظهر بود😳 ماسکم رو زدم و رفتم تا یه مقدار خرید کنم زنگ زدم نورا حالش رو پرسیدم گفتم نورا بیا پیشم قول میدم شام برات بولگوگی درست کنم + سلام ملیسا وای خدا من عاشق بولگوگی هستم مگه میشه نیام شام میام پیشت - مرسی نورا ❤️ + برم کارامو انجام بدم میام میشت کاری برام نمومه ( نورا آرایشگر هستش😊😁 ) - باشه منتظرم خدافظ + خدافظ👋🏻
بعد خرید رفتم خونه و شروع کردن پختن بولگوگی همین جوری داشتم برای خودم میخوندم که دیدم رئیس پیام داد : سلام ملیسا عصر بخیر رئیس کمپانی بیگ هیت گفت فردا بیا کمپانی بازم ببخشید اگه اذیت شدی منم بهش پی ام دادم مرسی رئیس عیبی نداره ❤️
دیدم صدای در اومد سریع رفتم جلوی در دیدم نورا با کلی خوراکی اومده پریدم بغلش و کلی خوش گذروندیم
بعد شام به اصرار نورا قرار شد بشینیم هم دیگه رو آرایش کنیم اما به جای اینکه خوشگل بشیم کلی دیوونه بازی در آوردیم 😖😖😖😖😣😣😣 منم یه عکس گرفتم گذاشتم تو پیج اینستام و طرفدارام همش استیکر خنده میفرستادن و منم کلی خندیدم 😂😂😂
از زبان جیمین : از دیروز وقتی ملیسا رو دیدم و اون حرفا رو زد هر دقیقه بهش فکر میکنم 😍😍😍 ( عاشق شده ولی کور خونده ملیسا کورش میکنه😂😂🤣🤣🤣 ) کوکی : بچه ها میدونستید خیانت چقدر کار بدیه ریکشن من 😡😡😡 کوکی : راست میگم 😂😂😂 نامجون : آره واقعا راستی کنسرت دیروز به من خیلی خوش گذشت دختره واقعا مهربونه اون گلی که داد از سر حرص نبود برای خوش آمد گویی بود✌️🏻✌️🏻✌️🏻 جین : خوشگل هم بود اما نه به اندازه من 😂 اعضا : بله جناب ورد واید هندسام😁 جین : عه😡
بعد ناهار دیگه رفتم تو اتاق خوابم خیلی با دلم جنگیدم اما موفق نشدم و عکس ملیسا رو سرچ کردم واقعا اون دختر خوب و خوشگی بود واقعا خنگ بودم ترکش کردم🤦🏻♂
یه دفعه گوشیم زنگ خورد دیدم رئیس هستش گفتم : بله + جیمین به اعضا بگو که ملیسا قبول کرد با شما یه آهنگ بسازه من کار دارم باید برم خدافظ - خدافظ رئیس
رفتم تو سالن و خوشحال گفتم : ملیسا قبول کرد با ما آهنگ بسازه . جیهوپ : آخ جون💃🏻💃🏻💃🏻 و زد رو رقص 😂
از زبان ملیسا : وقتی نورا رفت احساس تنهایی کردم و دلم میخواست با یکی حرف بزنم اما خاک عالم تو سرم ساعت ۱ شب بابا 🕑 رفتم سریع مسواک زدم و رفتم تو رخت خوابم و خوابم برد صبح زود بلند شدم مثل همیشه ورزش صبحونه و یه دوش خوب موهام رو سشوار کشیدم و حالت دادم و رفتم سمت لباسم یه کفش پاشنه بلند مشکی براق و شلوار آبی ملایم تنگ هر چند یه مقدار از پام معلوم بود اما خوب قشنگ بود بعد یه لباس صورتی ملایم که روش نوشته بود LOVE پوشیدم و یه میکاپ عالی و جذاب کردم و یه پالتو خز دار پوشیدم و ست بدلیجاتم رو انتخاب کردم نقره ای بود😍😍 و همراه بادیگار رفتم به سمت کمپانی بیگ هیت ♥️♥️
وقتی رسیدم بادیگار های جلوی در همراهی کردن گفتم لازم نیست خودم میرم و همراه بادیگار خودم رفتم داخل خیلی جای بزرگ و باحالی بود و دیدم یکی اومد سمتم خوش اومدید دقت کردم دیدم جین هستش خوب میشناختمش چون یه زمانی آرمی بودم اما الان نه گفتم : خیلی ممنون آقای سوک جین 😊😊 جین : اووو پس من رو هم میشناسید گفتم : بله خلاصه رفتیم تو یه اتاق تا شروع کنیم فقط منو جین بودیم واقعا خوشتیپ بود😎😎😎 وقتی همه اومدن معرفی کردن اما گفتم : لازم نیست اسماتون رو بلدم شوگا : 😌😌😌 همه ما رو میشناسن 😅
بعد شروع کردیم به خوندن منم خوب گوش میدادم و گفتم هی صبر کنید اینجوری که آهنگ نمیخونن و شروع کردم به خوندن .کوک : خب چه فرقی داشت ؟ من : شما داشتید بدون هیچ ریتمی میخوندید باید با یه علاقه خاصی بخونی جیمین : اِاِاِاِاِاِ راستش من : آقای پارک لازم به گفتن هست که خوندن باید با عشق و علاقه باشه با اینکه تمرینه اما باید خوب باشه جیمین : بله خانم سان هی ( فامیلیه ملیسا هستش ) من : ممنونم❤️
تا شب داشتیم تمرین میگردیم از پسرا خدافظی کردم و رفتم سمت در بیرون دیدم بادیگارد تو ماشین خوابش برده چش غره ای رفتم 😒😒 و با داد گفتم : به تو ام میگن آخه بادیگارد مرسی که حواست بهم هست . بادیگار : شرمنده خانم ببخشید آخه خیلی دیر اومدید ، میدونم متاسفم 😔 داشتم سوار ماشین میشدم که دیدم کسی داره صدام میزنه . خانم سان هی ، خانم سان هی ، - بله + میشه بیاید با پسرا شام بخوردید خیلی بهتون زحمت دادیم - اما ...... بسیار خب الان میام + سپاس🌷
- بادیگارد + بله خانم - تو برو منم یه ماشین میگیرم میام + چشم خانم . رفتم داخل و همراه پسرا مشغول خوردن شدم معمولا سون دائه نمیخورم اما به اصرار مجبور شدم که بخورم وقتی شام تموم شد رو به پسرا ببخشید میشه برام یه تاکسی بگیرید ممنون میشم ❤️ شوگا : مگه بادیگارد نداری + دارم اما خیلی بیچاره منتظرم موند دلم سوخت گفتم بره شوگا : اها باشه الان یه ماشین برات میگیرم جیمین : اهم اهم اهم نه خانم سان هی میرسونمتون کوک : آره بزار جیمین ببرتت به اصرار جیمین و کوک همراه جیمین رفتم خونه از ماشین پیاده شدم رو به من هنوز هم دوسم نداری من : آقای پارک ممنون از شام خوبتون خدانگهدار👋🏻
جیمین : جوابمو بده . من : از رئیس تشکر کنید روز خوبی بود خدانگهدار👋🏻 جیمین : هی جوابم ، منم جوابش رو ندادم رفتم تو خونه و کلی گریه کردم 😭😭😭😭
حالم داشت هر روز بدتر میشد الان ۳ ماهی هست که جیمین رو ندیدم کلا فراموشش کرده بودم قرار بود که امروز برم آرایشگاه نورا😍😍 میخواست ناخن هام رو ترمیم کنه و یه رنگ مو برام بزاره😍😍😍😍😘😘
رفتم یه دست لباس خوشگل پوشیدم 👗👗👗 ( بچه ها من تو استیکرام چیز قشنگ پیدا نکردم اما شما فک کنید قشنگه🤪🤪 ) وقتی رسیدم نورا پرید بغلم منم که دلم براش تنگ شده بود پریدم بغلش 🤗🤗🤗 بعد چند نشستم رو صندلی تا موهام رو رنگ کنه نورا : چه رنگی بزارم ملیسا . ملیسا : ام این خوبه . نورا : عالیه ( عکسش رو پروفایله 😍 ) وقتی کارم تموم شد نشستم تا یه چیز بخورم رنگ موم حسابی خوشگل شده بود نورا ازم یه عکس خوشگل گرفت و دیگه رفتم سمت خونه 🏠🏠
امروز حسابی هوس کیمچی کرده بودم پس دست به کار شدم تو همین حین گوشیم زنگ خورد جواب دادم : بله بفرمائید آخه ناشناس بود . ناشناس : سلام خانم سان هی شناختید ؟ - متاسفانه نه معرفی میکنید + بله ، من تهیونگ هستم شناختید ؟ - آه بله شرمنده حالتون آقای کیم + ممنونم راستش زنگ زدم خدمتتون بگم امروز روز ما عضو اصلی BTS شدیم امروز جشن هست اگه دوست دارید بیاید خیلی خوشحال میشیم - مبارکه آرزوی بهترین ها حتما چرا که نه ( اینجا زد تو سرش و تو دلش گفت خاک تو سرم😱 ) + خیلی ممنون خانم سان هی براتون ماشین میفرستیم - ممنون + خدانگهدار - خدانگهدار👋🏻
گوشی رو قطع کردم و پوف عمیقی کشیدم لعنت به این شانس گند😒
رفتم تا یه کادو براشون بگیدم برای همشون یهو چشمم به یه چیز خوشگل افتاد Wow اون برای خونشون خوب بود براشون یه ....... منتظر پارت بعد باشید😁😁
مرسی که داستانم رو خوندی نظرتو برام کامنت کن مهربونم😍😍😍
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
36 لایک
عزیزم داستان زیادی راجب جیمین بنویس من داستان برای بار دوم دارم می خونم و واقعا قشنگ هر چند بخونم بازم هیجان قشنگی تازگی خودش داره باز بنویس باشه
داستان بعدی هم خوبه البته هنوز تو صف برسیه 😁
حرف نداره گلم ❤
ممنون 😘😘😘😘 بوچ بوچ
وای عالیییییییی بوددددددییییی ........دستت درد نک❤️نه
ببخشید کامنتت رو الان دیدم 😅😅
مرسیییییییی😘😘💞😘
عالی بید ❤❤❤❤❤❤❤❤
پارت بعدی ❤❤فکر کنم ۴بار خوندم پارت ۳ رو 🤣😐مرسی عالی بید❤❤❤❤
قربونت 😘😘😘
عالی بود
خیلی لطف می کنی اگه تا پارت بعد من رو مرده فرض کنی😂☠
بی صبرانه و کنجکاوانه منتظر پارت بعدم
به تست های منم سر بزن😇🥰
خدانکنه برای چی مرده فرضت کنم😠🙃😘😘
چشم حتما سر میزنم😇
خیلی عالی بود😁😁
اصلا وقتی دیدمش آنقدر ذوق کردم😐 کلا عمرم رو دارم با این تستچی و تست ها میگذرونم و درس 😐😂
منتظر پارت بعدی میمونم😄 داستانت از همه جهت عالیه👌🏻👌🏻😍 و،دیگه هیچی😐
وای واقعا بهم انرژی دادی 💚💙💛💜❤😍😍😍
وقتی بهم انرژی میدید خیلی قوی تر مینویسم💪🏻💪🏻