آدرینا 2

💕💕💕💕💕💕💕

بعد از درس آدرین به مرینت گفت بیا سوار ماشین شو من میرسونیمت مرینت گفت باهه یعنی باشه وسوار شد. آدرین به مرینت گفت من ازت خوشم میاد و همو ب * و * س* ی *د *ن از زبان آدرین بعد از یک دقیقه از هم جدا شدیم من 🍅🍅مرینت 🍅🍅

وقتی مرینت رو رسوندیم خانه اش رفتیم سمت خانه وقتی رسیدم خانه رفتم تو اتاقم دیدم یه قهرمان پشت پنجرس پنجره را باز کردم به حالت عادی برگشت اون آدرینا بود.

گفتم ديروز که بهم گفتی شب کجا می خوابی جوابش این است من یک قدرت جادویی دارم که از دستم یخ در میاد. آدرین گفت واقعا؟ آدرینا گفت آره، آدرین به کاگامی گفتی که از این به بعد با مرینتی گفت نه الان بهش زنگ میزنم زنگ زدم به کاگامی بهش گفتم از این به بعد من با مرینتم و بعد قطع کرد یهو یه آکوما رفت تو تلفن کاگامی و شرور شد.

از زبان آدرین یهو یه صدایی اومد بووووووووووم. من و آدرین تبدیل شدیم و رفتیم. از زبان مرینت آمروز بهترين روز زندگیم بود امروز منو آدرین همو ب *و س* ی*د*ی*م یهو یه صدایی اومد بووووووووووم تبدیل شدم و رفتم دیدم کت نوار و یه قهرمان دارن با آینده می جنگن. (اسم شرور آینده بود. )

لیدی باگ به قهرمانه گفتم تو کی هستی؟ آدرینا گفت من مینی موس هستم. لیدی باگ گفت کی معجزه گر موش را به تو داد؟ مینی موس تو در آینده. لیدی باگ چطوری از آینده به گذشته آمدی؟ مینی موس چقدر سوال می پرسی.

لیدی باگ گفتم ببخشید. مینی موس گفت لیدی باگ تو از سمت چپ برو کت نوار تو از پشت برو و من هم سمت راست. لیدی باگ گفت نه من از راست تو از پشت برو و کت نوار هم از چپ. مینی موس گفت باشه. کت نوار گفت لیدی باگ فکر می کنم به مینی موس حسودیت شده؟ لیدی باگ گفت نهههههههه حلا چشیده دیگه بانوی من صدام نمیکنی؟ کت نوار گفت چون به یه دختری علاقه مند شدم.

از این بابت خوشحالم. مینی موس گفت آکوما تو گوشیشه. بعد از گرفتن آکوما لیدی باگ گفت چرا شرور شدی؟ کاگامی گفت آدرین دیگه با من نیست اون دیگه با مرینته. مینی موس گفت بهتره یکی دیگر را پیدا کنی. کاگامی گفت آره. و بعد رفت. لیدی باگ گفت چجوری امدی به گذشته؟ مینی موس گفت با بانیکس. و بعد رفت.

آدرین به آدرینا گفت بايد یکی را برای کاگامی پیدا کنیم اما کی؟ آدرینا گفت لوکا. آدرین گفت آره حالا بايد چیکار کنیم. آدرینا گفت نمیدونم فردا حرف میزنیم خدافظ. آدرین گفت خدافظ. از زبان مرینت به حالت عادی برگشتم گفتم تیکی بنظرت مینی موس راست میگه؟ تیکی گفت فکر کنم آره شب بخیر مرینت. مرینت گفت شب بخیر تیکی.

فردای آن روز از زبان مرینت آمروز زود بیدار شدم و رفتم مدرسه آلیا بهم گفت مرینت تو بايد از آدرینا تشکر کنی اون باعث شد تو به آدرین برسی. مرینت گفت آره. بعد از درس مرینت رفت پیش آدرینا گفت ممنونم آدرینا اگه تو نبودی من به آدرین نمیرسیدم. آدرینا گفت خاهش میکنم. بعد و رفت.

بای ✋🏻✋🏻✋🏻