سلام این پارت اصلیه
مرینت ساعت ۷:۴۵ واییی نه تیکی دیرم شد تیکی: اتفاق جدیدی نیست😐 مرینت: تیکییی تیکی: خب چیه راست میگم مرینت: بسه دیگه باید بریم مرینت رسید مدرسه تو زنگ تفریح یکی شرور شد و تموم راه های رفتن به بیرون رو بست😨 مرینت و آدرین: (توی ذهنشون) وایی نمیتونم تبدیل شم آدرین رفت جلو و دید که نمیتونه تبدیل شه و گفت: هیییی تو من بهت اجازه نمیدم به دوستام آسیب بزنی (نکته: بچه ها مدرسه توی داستان من از خونه ارباب شرارت دوره پس الان شدوماث کار های شرور رو نمیبینه) ابر شرور: هههه تو میخوای با من بجنگی فقسلی؟ آدرین: آره شرور: چطوری؟ آدرین: همه بچه ها داشتن نگام میکردن(نکته: بچه ها توی داستان من آدرین از در و دیوار بالا میره و توانایی جنگش بالاس) و یه چوب رو زمین افتاده بود و برداشت و به سمت ابر شرور حمله کرد. با هم در گیری زیادی داشتن بچه ها: کاش که براش اتفاق بدی نیوفته مرینت: وایی نه
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
من نفهمیدم بابا جان پارت قبل که آدرین مرده بود
برادر من گفتم که پارت ۱ تا ۵ جزء آیندس
آهان ببخشید حواسم نبود! 🙄😢😊
اشکال نداره😉
عاااالللیییی بود
😍😍😍
😍
عالییییی
آری دوست داشتم
خیلی خوب 👌
از همتون ممنونم من یکم امتحان داره تا یکی دو روز بعد بعدی رو میزارم ولی این وسط تو پارت ها بانیکس خیلی رو مخه
زیبا بود💜
قشنگ بود 😊
ایییی خداااااا