
سلام این پارت اصلیه
مرینت ساعت ۷:۴۵ واییی نه تیکی دیرم شد تیکی: اتفاق جدیدی نیست😐 مرینت: تیکییی تیکی: خب چیه راست میگم مرینت: بسه دیگه باید بریم مرینت رسید مدرسه تو زنگ تفریح یکی شرور شد و تموم راه های رفتن به بیرون رو بست😨 مرینت و آدرین: (توی ذهنشون) وایی نمیتونم تبدیل شم آدرین رفت جلو و دید که نمیتونه تبدیل شه و گفت: هیییی تو من بهت اجازه نمیدم به دوستام آسیب بزنی (نکته: بچه ها مدرسه توی داستان من از خونه ارباب شرارت دوره پس الان شدوماث کار های شرور رو نمیبینه) ابر شرور: هههه تو میخوای با من بجنگی فقسلی؟ آدرین: آره شرور: چطوری؟ آدرین: همه بچه ها داشتن نگام میکردن(نکته: بچه ها توی داستان من آدرین از در و دیوار بالا میره و توانایی جنگش بالاس) و یه چوب رو زمین افتاده بود و برداشت و به سمت ابر شرور حمله کرد. با هم در گیری زیادی داشتن بچه ها: کاش که براش اتفاق بدی نیوفته مرینت: وایی نه
وایی تیکی آدرین چیزیش نشه تیکی: نه چیزیش نمیشه کلویی: بابایی کمک. آدرین داشت با ابر شرور میجنگید که یهوو پرتش کرد و خورد به دیوار و گفت اااااااخخخخخ دردم گرفت نمیتونستم اینجوری ادامه بدم یهو یه چاقو پرت کرد نزدیک بود بخوره به مرینت که پریدم و چاقووو
و چاقو خورد به شکم آدرین و گفت: ایی مرینت خوبی مرینت:😨 خوبم تو حالت خوبه؟ گفتم دیگه بسههه (پلگ پنجه ها بیرون) با پنجه برنده شرور رو پودر کردم و به حالت عادی برگشتم و از حال رفتم بچه ها: آدرین؟ همون کت نواره؟ نههه بیهوش شد آدرین: بیدار شدم دیدم تو بیمارستانم و بچه ها دورمن گفتم: بچه میشه این راز بین منو شما باشه؟ بچه ها: اره کت نوار آدرین: الاااان من آدرینمم آخ مرینت: وایی نه تیکی آدرین کت نواره؟ بانیکس: نههه الان نباید هویت همو بفهممن
لونه و برگشت به گذشته و با ابر شرور جنگید و هیچ کس هم نفهمید آدرین کت نواره و بانیکس گفت: آخیش و فردا شد بعد از مدرسه یکی شرور شد اسمش چاقو پرتاب کن بود هی چاقو پرت میکرد آدرین: پلگ وقتشه (پنجه ها بیرون) مرینت: تیکی حالا (خال ها روشن) لیدی باگ: نقشه رو به پیشی گفتم و حمله کردیم و به زور شکستش دادیم و بعد یهوووو دیدم که
دیدم از بازوی کت داره خون میاد و گفتم اشکال نداره و سریع گفتم کفشدوزک معجزه آسا ولیی دیدم که بازوش هنوز داره خون میاد کت نوار: چیزی نیست بانوی من لیدی باگ: نه ممکن چیزیت بشه باید بریم دکتر تا پانسمانت کنن (نکته: ۳ دقیقه مونده بود تا به حالت عادی برگردن) یهوووو یه صدایی اومد و گفت: کجا کجا اومدم تا بکشمتون لیدی باگ: وای خدا نه اون اون یعنی خودشه کت نوار: اون اون یعنی اون واقعا ....... هست؟
اون حاکماث بود اما حاکماث اصلی نبود یعنی اون کیه؟ گفت: مرینت و آدرین از دستم فرار نکنین باهاتون کار دارم لیدی باگ و کت نوار: مرینت و آدرین؟؟؟ کت نوار: تو مرینتی؟ لیدی باگ: تو آدرینی؟ حاکماث جدید: نمیدونستین؟ و بعد به حالت عادی برگشتن حاکماث از فرصت استفاده کرد و حمله کرد آورین: یه چوب برداشت و حمله ها رو دفع کرد و گفت: پلگ از تو جیبم پنیر بردار و بخور و سریع خورد و تبدیل شد مرینت هم تبدیل شد و جنگیدن حاکماث حسابی زخمی شد و گفت: من شما رو تو آینده شکست میدمممم و یه چیزی بردش به آینده لیدی باگ و کت نوار: هنوز باورم نمیشه تو (مرینتی) تو (آدرینی) بعد کت نوار: بانو ی من تو کیو دوست داشتی؟ لیدی باگ: من من آآ
خب تموم شد ۵ لایک ۵ کامنت رو بزارید تا پارت بعدی رو بزارم
خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من نفهمیدم بابا جان پارت قبل که آدرین مرده بود
برادر من گفتم که پارت ۱ تا ۵ جزء آیندس
آهان ببخشید حواسم نبود! 🙄😢😊
اشکال نداره😉
عاااالللیییی بود
😍😍😍
😍
عالییییی
آری دوست داشتم
خیلی خوب 👌
از همتون ممنونم من یکم امتحان داره تا یکی دو روز بعد بعدی رو میزارم ولی این وسط تو پارت ها بانیکس خیلی رو مخه
زیبا بود💜
قشنگ بود 😊
ایییی خداااااا