
رها هستم، (✪‿✪)
ادرین رفت داخل اتاقش و ناراحت بود و پلک هی آدرین رو سرزنش میکرد بعد از ۶ ماه: دکتر از اتاقس که مرینت توش بود بیرون اومد، دکتر گفت: حالشون خیلی بهتره نسبت به قبل اما متاسفانه باید ۲ سال با ویلچر راه بره و بک جورایی نیمکره ی راست مغزش از کار افتاده و ممکنه یک یا حداکثر ۲ نفر را به خاطر نمیاره (هر کسی که مرینت رو میشناخت اومده بود توی بیمارستان چون داخل اخبار پخش زنده مرینت رو نشون داده بود و کسایی که مرینت رو میشناختن حتی گجد استون هم اومده بودن بیمارستان ) دکتر مرینت رو اورد از اتاق با ویلچر بیرون اما اوضاع خوبی نداشت و همه دورش جمع شدن بعد مرینت ادرین رو که دید سرخ شد و گفت:« اینسممممم مرینتهشه امسم تسو گشهش» بعد حرفشو درست کرد و گفت: اسم من مرینته اسم تو چیه؟ ادرین خیلی ناراحت شده بود چون مرینت اونو فراموش کرده بود
ادرین خیلی ناراحت شد و از بیمارستان رفت بیرون و نزدیک بود ماشین اونو بزنه که مرینت ویلچر رو تکون داد و سریع ادرین رو گذاشت روی پاش و ویلچر یزره سنگین شد اما سریع تکونش داد تا به ماشین نخورنو در همین خال کمی از دستش زخم شد. ادرین گفت: متاسفم حواسم نبود که مرینت ویلچر رو تکون داد تا بره تو بیمارستان ادرین گفت: میگما هه که مرینت حرفشو قطع کرد و گفت: برو پیش همون کاگامی و لایلا و کلویی ادرین: تو منو یادت اومد؟ مرینت: وقتی نجاتت از تصادف دادم یادم اومد بعدشم چرا هنوز اینجایی برو پیش دوست دخترات
ادرین گفت: اون کار من به دلیل این بود که رفتی و لوکا رو بغل کردی مرینت: چچهچی؟؟؟ تو به خاطر اون اینکارو کردی؟بعدشم من لوکا رو بغل نکردم اون بود که منو بغل کرد (از اینجا به بعد مرینت با بغض) ادرین تو به خاطر همچین قضاوتی کاری کردی که من دست به •خ•و•د•ک•ش•ی• بزنم نه یه بار به خاطر تو چندین بار رفتم تو کما چند بار روی ویلچر نشستم چند بار بیهوش شدم چند بار مردم ها؟ ده بگو😢 وقتی خواستم •خ•و•د•ک•ش•ی• کنم تو چیکار کردی جز اینکه تبدیل شی ها؟ ده بگو بگـــــــــــــــــو؟ هیچی! تو هیچ کاری نکردی بار ها! کاش هیچ وقت هویت همو نمیدونستیم چون این وسط منم بار ها اسیب دیدم و باید بگم این رابطه رسما تمومه
ادرین سرشو انداخت پایین مرینت: داخل این رابطه، تنها کسی که فداکاری کرد برای عشقش من بودم، من عاشق بودم و من ضربه ی عشقی خوردم اما بیخیال تو به ارزوت رسیدی میتونی الان بری با کاگامی و لایلا آقای آگراست مرینت ویلچر رو چرخوند و برگشت پیش دخترا و به الیا گفت: الیا لطفا باهام بیا پارک و الیا دسته های ویلچر مرینت رو گرفت و تکون داد تا برن
رفتن و روی نیمکت نشستن و مرینت از اول همه چی رو به عنوان راز گفت. گفت روز اول مدرسه یه پیرمرد دیدم..... من لیدی باگ شدم....... روز دوم معجزه اسا رو تو کیفت گذاشتم...... هویت گربه رو فهمیدم...... عاشقش شدم چون گربه همون ادرینه..... من تو کما رفتم..... زنده شدم...... و دیروز هم به خاطر این ماجرا ها زخمی شدم الیا: چی؟ واقعا؟ الکی نگو مرینت: دروغ نمیگم الیا: تو خیلی زجر کشیدی واقعا واست ناراحتم مرینت: دیگه مهم نیست الیا: اجازه دارم اینو یه نینو بگم؟ مرینت: فقط نینو الیا: باشه دختر
ادرین شرور شد و تبدیل به کت بلنس شد الیا: مرینت بیا تو ماهر تری تو باید لیدی باگ باشی مرینت: ممنون الیا تیکی: مرینت دلم برات تنگ شده بود مرینت: منم همینطور کت بلنس: مرینت حالت خوبه؟ دیگه قول میدم اشتباهات گذشته رو تکرار نکنم مرینت میره توی کوچه ی خلوت: فکر کنم زیاده روی کردم نه؟ ولش کن خال ها روشن کت بلنس: اه لیدی باگ تشریف اورد اما انگار هنوز زخماش هستن در همین هین کت بلنس....
تمام شد خداحافظ نظر نشه فراموش به گفته ی شما عزیزان هیجانیش کردم و طولانی تر کردم بابای مراقب خودتون و زیبایی هاتون باشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (26)