زندگی رنگارنگه پارت2

های گایز🖤🙂👋 امیدوارم که از پارت قبلی خشتون اومده باشه...ولی خودم‌میدونم بد بود خیلی😅ولی شما به بزرگی خودتون ببخشید🙏🙂♥️و لطفا لطفا نظراتتون و تو کامنتا بگین که من بدونم کجای داستانم اشکال داره🙏😥 باتشکر🙏♥️🤩😍

من فقط یه دختر ۱۷ سالم که هنوز حتی مدرسه رو هم تمام نکرده😓😓ولی خوب خوشبختانه من تونستم که یه کاری پیدا بکنم😁😁ولی به مامان و بابام‌نگفتم...چون شاید قبول نکنن...نه شاید حتما قبول نمیکنن🙄🙄پس منم بهشون نمیگم😌😌

من توی کافه اپشرون یه کار گرفتم🤪خیلی خوشحالم😄(بچه ها کافه واقعی و در شهر مسکو تو روسیه هستش)(و اینو یادم رفت بگم شما تو مسکو زندگی میکنید)خب پس فردا قراره شروع به کار کنم و برنامم اینه که خوب کار بکنم و حقوق خوبی بگیرم و با همکارام دوست بشم😁

ولی نمیدونم قراره چیکار بکنم😐😐پس الان زنگ میزنم به مدیر و قشنگ از همه چی رو میپرسم😌 در حال تماس:چیکا:سلام اقای...خوب هستین چیکا هستم کارمنده جدید..اقای مدیر:سلام ممنون شما خوب هستین خانم چیکا...بله بخاطر دارمتون..سوالی داشتین؟..چیکا:راستش و بخواین بله ..خواستم بدونم من تو کافه دقیقا باید چه کاری رو انجام بدم؟؟ اقای مدیر:بخاطر سنت باید گارسون بشی...چیکا:😐😐😐😐😐😐😐ممنون روز خوبی داشته باشید اقای مدیر:همچنین

اَههه من نمی خواستم که خو گارسون بشم🙄ایشششش خدا بگم این اقای مدیر و چیکار بکنه😑😑دوستاشتم حساب بکنم😐😐اوففف😓حالا اشکال نداره یه خورده بیشتر جا بیوفتم میرم بهشون میگم😌😎

خب امروز باید برم‌سر کار و استرس دارم و نمیدونم برای چی...دارم اماده میشم که برم همه وسایلمو جمع کردم و الان فقط مونده که لباس بپوشم..یه تک پوش مشکی پوشیدم و روش یه کت لی و با شلوار مشکی و کفشای سفید موهامم دو گوشی گیس بافتم و با یه کوله پشتی کوچیک سیاه که روش عکس یه خرسه...خب دیگه تاکسی گرفتم و داشتم میرفتم...* رسیدم *...رفتم داخل کافه چون تازه بازش کرده بودن خلوت بود..‌.واسه همین رفتم اتاق مدیز و باهاش صحبت کردم اونم گفت که برم تو اون اتاق ته راه رو و لباسامو عوض بکنم و اماده بشم‌...رفتم و اماده شدم...وقتی اومدم بیرون چند نفر رو دیدم اومدن سمتم و بهم تبریک گفتن که استخدام شدم...من تشکر کردم...بعد یه دختری رو دیدم بهش میخورد هم سن خودم باشه رفتم پیشش و باهاش صحبت کردم اسمش لوسیا بود..گفت که ۱۹ سالشه منن گفتم۱۷ و از اشناییت خوشبختم اونم گفت همچنین...بعد باهم دوست شدیم و شماره هم و گرفتیم یکی دوبار باهم رفتیم بیرون‌‌‌...ولی ما هروز هم و میدیدیم تو کافه😅

خب بچه ها این پارتم تمام شد...امیدوار خشتون اومده باشه😁😁

نظرتون راجب چیکا چیه؟؟ بنظرتون یه پسرم اضافه بکنم به داستان؟؟ نظرتون و تو کامنت بگین🙏😍♥️🙂

باحیییی یادتون نره کامنت بگینا♥️😍😍🤩🤩