عشق شاهکار پارت ۴( این درسته)

جینا با فریاد و یک جور حالت گریه آمیزی میگ مگه ت میدونی ام اچ چقدر برای من مهمه؟ هاه اره اره شما همتون همین جورین! حتی نگاه به پروژه من نکردین ولی میگین ردی اخه این انصافه؟ مگه ام اچ برای ادالت نیست؟ یک شرکت که توش هیچ وقت تقلبی نبوده و فقط تلاش خود کارکنان بوده؟ پس چرا دارین در حق من این کارو میکنین ( اشکش در میاد ) با دستش چشمش تمیز میکنه و میگ باش باش اشکالی نداره جناب جئون ولی من بیخیال شدنی نیستم ! بعد از ام اچ خارج میش همه کارکنان هم دورشون جمع شده بودن صداشون خیلی بلند بود! جونگ کوک خیلی با حرف های جینا توی فکر بود که یهو گفت چیو دارین نگاه میکنین برین سر کارتون دیگ بیکارین اضافه کاری میخواین؟ همه دوییدن رفتن جونکوک خیلی ذهنش درگیر شده بود میگفت این دختره چرا میگفت ام اچ براش مهمه؟ بعد به مشاورش گفت بیاد داخل و بهش گفت اون دختره اینجا بود یادته؟ کیم جینا اطلاعات دربارش رو برام بیار مشاور که اسمش کیم ناهیون بود گفت چشم قربان جینا هم رفته بود پیش سول هی حرص می‌خورد و تعریف می‌کرد سول هی ، ناراحت نباش آبجی خیلی طوری نیست ! جینا ، چی عمرا من با یک سمج شنیدن بیخیال بشم! تو که میدونی ام اچ چقدر واسم مهمه؟ _ اره میدونم الحق که خواهر خودمی حالا نقشه بعدیت چیه؟ تعقیبش میکنم و خونش رو پیدا میکنم و تهدیدش میکنم بعد خندید سول هی _ دیوانه‌ههههه بعد با هم خندیدند و جنگ بالشتی بازی کردن و.......

..........،،،،،،

امیدوارم لذت برده باشید من توی یکی مینویسم معنیش این نیست کمه خب من جایی کپی میکنم دیگ نمیشه تقسیم کرد توی چند جا

لایک و کامنت فراموش نشه