چه جور عاشقت شدم پارت چهارم

مارسل:سلام ادرین:سلام داداش بیا داخل یه سوپرایز برات دارم دو تا جیگر آوردم که نگو نپرس مارسل:ادرینبزار اول بیام داخل بعد ازشون بگو😂 ادرین: آخه نمیدونی چی هستن که مارسل:پسر اینان ادرین:آره یکی برا تو یکی برا من مارسل:ولس من به مری قول دادم که دیگه از این کارا نکنم ادرین:به اون چه خش باش دادا مارسل:باش داداش(پاری:واقعا که بیشورا😐😑) مری:بازم تنها موندم نه داداشم نه دوستام واقعا ‌که معلوم نیست مارسل کجا رفته زینگگگ عههه زنگ خونه مارسل اومده برم سریع بغلش کنم

مری:ما سلام اومدی غربیه:نه خوشگلم منم مری:ت تو اینجا چیکار میکنی ع.و.ض.ی گمشو بیرون غربیه: مرینت تو برای منی بفهم جلو نیا تو چرا منو راحت نمیزاری غریبه:من دوست دارم مری:بابا تو سن بابامو داری برو اون ور نیا جلو بهم دست نزن غریبه:با پرت کردن وسایل ازم راحت نمیشی مری:گمشووو غریبه:الان چه غلطی کردی به من سیلی زدی مری:آره زدم (دارین میترکید که اون کیه😂😁)

بریم پیش ما سلام اینا😁 مارسل:ادرین دلشوره دارم انگار یه اتفاقی برای مرینت افتاده ادرین:مرینت چیزیش نمیشه دختره:اوففف مارسل حوصلم سررفته ادرین میگفت خیلی پر انرژی هستی که ما سل:خوشگلم مگه میشه حوصله تورو نداشته باشم آخه اون یکی دختره:آدرین بریم ادرین:کجا ع.ش.ق.م زینگگگگگگگ مارسل:قرار بود کسی بیاد ادرین:نمیدونم برم ببینم کیه ادرینا:دخترا آروم باشین الان با ما سلام میریم خونه ببینیم چی شده حتما مری گوشیشو خاموش کرده و خوابیده ادرین:دخترا چی شده ادرینا:مرینت گوشیشو جواب نمیده ادرین مری هیچ وقت از این کارا نمی‌کرد ادرین:بزار به مارسل بگم دختره:ادرین عهه اینا کین الیا:شماها با دختر جالبه مارسل دل مرینت شکست بیاد اینجا دختر بازی هه ادرینا کمک اینا نیاز نی خودمون میریم ادرین:چرت نگو وایستا منو مارسل بیایم ادرین:مارسل پاشو باید بریم خونتون دخترا اومدن میگن مرینت جواب گوشیشو نمیده مارسل:باشه بدو بریم

جولیکا:بدو درو باز کن دیگه مارسل باشه دیگه عهههه چرا باز نمیشه آها باز شد الیا:خونه چرا اینجوریه مریییییی پرینت چیشده بچه بیاین ادرینا:مرینت چشاتو باز کن تورو خدا بیدار شووووو مریییییییییی مارسل:م م مرینت آبجی الیا:بگویید نبضش ظعیفه باید بریم بیمارستان آدرین:نمیدونم چرا ولی وقتی مرینت داخل اون همه خون دیدم قلبم درد گرفت (خب خب گود بای 😂😁 خب یکم حرص بخورین😂😂😂)