*صبح فردا*
وقتی فرد بیدار میشه چند دقیقه ای رو مشغول فکر کردن میشه که به خودش میاد و از جاش بلند میشه.
برای صبحانه پایین میره و کنار بقیه میشینه.
همه بهش صبح بخیر میگن و خودش هم جواب میده.
سر میز نشسته بودن که فرد چشمش به لئو میخوره: عینکت مبارک
لئو با ذوق شروع میکنه به حرف زدن: اره! توهم متوجهش شدی؟! خیلی منتظر بودم تا آماده بشه تو این چند روز خیلی سخت بود کارامو انجام بدم
لیندا: آره مثلا نمیتونستی از جات بلند بشی
لئو: خب نمیتونستم بلند بشم، میوفتادم
مارکوس: مگه مریضی؟ پاهات که قطع نشدن میتونستی راه بری
لوییس: یه چیزی رو از قلم انداختین...کی صبح تا شب با وایولت تو باغ بودن؟
وایولت: اوه! اره راستی
لئو: واااای همتون دست به دست هم دادین منو اذیت کنیدا
و شروع میکنن به خندیدن
بعد از صبحانه اری برای جمع کردن ظرفا اونجا میاد و متوجه لئو میشه و داد نسبتا بلندی میزنه: وای لئو توهم عینکی شدی؟
لئو با تعجب روبه اری برمیگرده و نگاهش میکنه: اری سااان شما هم
و شروع میکنن تند تند باهم حرف زدن.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
ساچ واو....من نبودمو این همه پارت اومده:/💔
یه سوال فنی دارم:/🧃
توی کتاب نوشته بود که اینو من یعنی ادام نوشتم...یعنی ممکنه اون برادر فرد همون ادام باشه؟
یا فرد از نوادگان همین ادام باشه.....هرچی ک هس فرد نمیتونه همون ادام باشه😐🤝🏽
چرا انقد مخ منو ب کار میگیری😂💔
پارت دیگه تقریبا همه چیز واضح میشه بعدشم قشنگ توضیح میدم که چی به چیه، الان خیلی دوست دارم بگم ولی نمیشه😭😂
😂😂😂
دوستان لطفا بدون هیچ دلیلی کامنت یک کلمه ای نزارید،وقتی دیدم متوجه ۲۹ کامنتی شدم که نصفش اوم و اوه نه بود،خواهشا یکم مراعات کنید و چیزای بی دلیل نزارید🙏🌸
سلام کیوتم مدرسهElizaدوباره کارشو شروع کرده اگه دوس داشتی دانش آموز شو💖