ناظر لطفا منتشر کن
امروزم مثل هر دوشنبه رفتم خونه اش
اپارتمان تقریبا بزرگی بود شروع کردم ب تمیز کاری
اون از گرو و غبار خوشش نمیومد بعد چند ساعت کارم تموم شد یکی از قاب عکسارو برداشتم و روی تخت دراز کشیدم همونجور که به عکس نگاه میکردم ناخوداگاه
یاد خاطراتمون افتادم با مرور کردنشون لبخندی رو لبم نقش بست
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
هققققق🥺🥺🥲
ام یه سوال مگه تک پارتی نبود پس چرا پارت بعد ؟
منظورم تک پارتی بعدی بود
اشتباه نوشتم:(💔
اها باشه پس حتما بزار بزار
بغضم گرفت
عاالییی بیدددد
پارت بعد.
پاااااررررررت ببببببعد
پپپارت بعد
پارتتتتتت بععععد
پارت بعدددددد
وای ایدت خیلی عالی بود هیچ وقت چنین چیزی ندیدم زهن خلاقی داری من خیلی دوست دارم ادامش رو بخونم💜💜
منم