
*بیرون از خونه* رزی:زود زود ماشین روشن کن زنگ زدم به پلیس عجله کن لیسا:اوکی هلم نکن دیگه ****بعد از اینکه پلیس آقای پارک و کیم رو میگیره رزی و لیسا مدارک رو تحویل میدن و اونا به 8 سال حبس محکوم میشن و اینجا رزی و لیسا رو داریم که باید یه چیزایی رو واسه اونی هاشون توضیح بدن****
*توی خونه* جیسو:کجا بودین؟ نیم ساعت با جنی رفتیم خرید واسه ناهار کجا بودید شما؟ نمیتونستید صبر کنید ما برسیم بعد برید بیرون؟ رزی:عااا اونی .... عاممم جنی:راست میگه اومدیم خونه دیدیم نیستید کلی نگران شدیم،تازه اون دختره .... اممم .... لونا بود ... اره لونا نیستش هر چی خونه رو گشتیم نه شما بودید نه اون حالا معلوم نیست کجا رفته
رزی:خوب من توضیـــ..... جیسو:خب الان میخوایم چیکار کنیم؟ یه وقت گم بشه چی؟ رزی:یه لحظه اجازه میدید حرف بزنمممم؟ جیسو:خیل خوب بگو چیکار کردین؟
رزی:بابام و باباتو دادیم دست پلیس جیسو:خوب باشه ..... چی گفتی؟ چطوری قبول کردن ببرنشون زندان؟ لیسا: پس فکر کردید یه ساعت رفتیم بیرون چیکار کردیم؟ با کلی دردسر و بدبختی مدرک جمع کردیم و زدیم بیرون زنگ زدیم به پلیس و .......
[بعد از اینکه همه چیز رو توضیح دادن] جنی:حالا به نظرتون اون دختره کجاست؟ لونا:عامم با منی جنی:جییغغغغغغ؛تو اینجا چیکار میکنی؟ جیسو:کجا بودی؟ رزی:چرا بی خبر رفتی؟ لیسا: چرا سوالی برای پرسیدن ندارم؟ لونا:جواب سوال1:خودتون گفتید یه مدت باید اینجا بمونم(گایز میدونم الان ممکنه فکر کنید دخترا همچین حرفی نزدن ولی تو پارت 6 اونجایی که رزی یدفعه غیبش میزنه جیسو و جنی و لیسا بهش میگن بمونه:]🍩) جواب سوال2:رفته بودم بیرون قدم بزنم تازه برگشتم جواب سوال3:چون کسی خونه نبود جواب سوال4:به نظرم سوال نپرسی بهتره رزی:منطقی جنی:خوبه لیسا:اوکی جیسو:من دیگه حرفی ندارم (یه جوری خودتون تصور کنید چه جوری گفتن دیگه😹) لونا:میتونم برم بخوابم؟ جنی:اگه میشه صبر کن اول ناهار بخور بعد برو لونا:باش ممنون رزی:راستی جنی خیلی وقته خونه نرفتی خواهرت نگرانت نشده؟ جنی:فکر نکنم ، آخه هنوز یه بارم زنگ نزده جیسو:هنوز باورم نمیشه از شرشون خلاص شدیم رزی:تازه خونه هم شده واسه من و تو همه خدمتکارا و ...... اخراج کردم جیسو:چرا؟ لیسا:چون اون جوری که فهمیدیم همشون تو این کار دست داشتن ولی پلیس نگرفتشون نمیدونیم چرا جنی:اوکیه ولی میخواین با خونه چیکار کنین؟میخواین تو جایی به این بزرگی زندگی کنین اونم دو نفره؟ جیسو:آره قبول دارم واسه دو نفر خیلی زیادی بزرگه رزی:حالا یه کاریش میکنیم *گوشی رزی زنگ میخوره* رزی:عام بچه ها من میرم جواب بدم ***اگه فهمیدید کی زنگ زده،به عقل جنم نمیرسه😹*** ^مکالمه:رزی:الو،سلام خج:سلام عزیزم رزی:شما ...... هستید درسته؟ خج:بله عزیزم ، فقط لطفا خودش هیچی نفهمه،براش یه سوپرایز بزرگ دارم^
ومنیکهبازمدیرگذاشتم💔😹🥺 ببخشید🥺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود افرین اژییی کیوتتت 🥺💜
مرسیعمرم🥺💕🌸
عالـــیــ بود عاجی💜💖ᰔᩚᰔᩚ
مرسیفداتشم🥺💕🌸
😘😘
خیلیییی خوب بوووود🥺🫂
این روزا فقط ب امید تو میام تستچی🤍🤍
مرسیعشقاجی🥺💛🐣
اجیکاشدوبارهتستمیساختی🥺
منمطمئنمفالووراتبرمیگشتن🥲
سلام اجی میشی
مهسا 12 ساله
تمام داستاناتو 1 ساعته خوندم
داستانت عالیه
راستی اون ناشناس به عقل من میرسه قطعا خواهر جنی کوئینم بود
صلامهانی:)💛
ارهحتماملیسا¹²🥺💕🌸
اوهجدی؟🥺😅🦋💙
مرسیلاوم🥺❤
واهاییییازکجافهمیدییی😹🥺💛
عالی بود
مرسی🥺💛🐣