کریس:اقا و خانم اگراست اومدن بعد یکی دو ساعت منم رفتم بیرون یکم گشتم یهو با ی صحنه ی رمانتیک مواجه شدم بن داشت کیا رو میبوسید منم تبدیل شدم به خودم میخواستم برم سمتش که به کیا سلام کنم بعد کیا رفت منم رفتم پیش بن یه دونه زدم رو شونش ترسید برگشت منم کردم دنبالش اون میدویید منم پشتش میدوییدم وقتی گرفتمش خودش میدونست چیکار کرده گفت غلط کردم دیگه نمیپیچونمت منم گفتم آفرین حالا بگو ببینم تو واقعا کیا رو بوسیدی گفت اره گفتم تو کی اینقدر اعتماد به نفس پیدا کردی که یه نفر ببوسی
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
بعدی رو گزاشتم
اسول خیلی داستانت باحاله
عالیییییی بود💛
عالی
خیلی عالییی
مح لایک نمودم💕🦄
به داستان منم سری بزن
حتما
عاااااااالی