سلامی دوباره👋🏻امیدوارم حالتون توپ باشه ببخشید خوب باشه(منم مثل مرینت دست پا چلفتی شدم😂)خب قبل از اینکه رمانو شروع کنیم چند نکته رو باید بگم. الینا:ای بابا مگه نکته هارو تو تست قبلی نگفتی😒 من:یادم رفت معرفی کنم😁ایشون الینا دوست خیالی من هستن الینا:خوشبختم.حالا میریم سراغ رمان یا نه😕 من:خیلی دوست داری رمانمو بخونی؟؟ الینا:اره اره اره اره ارههههههه😝 من:باشه حالا که هیجان دارین میزارم خودتون قلق رمانم دستتون بیاد😌 الینا:باشه پس بریم که رفتیم😊👇🏻👇🏻👇🏻
شروع رمان
قسمت ۱
بد ترین روز زندگیم
از زبان انیتا
اون روز حالم زیاد خوب نبود ولی دلم نمی خواست دیر به مدرسه ام برسم برای همین با سرعت تمام به سمت مدرسه راه افتادم.
تازه پدرم رو از دست داده بودم اما دلیل خوش نبودن حالم فقط این نبود.اتفاق عجیبی داشت تو شهر میفتاد.خلاصه بگم،چند تا پروانه سیاه افتاده بودن به جون مردم و مردم رو به جون مردم دیگه می انداخت.....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
عالی
ممنونم از نظرت عزیزم 😊
سلامی دوباره 👋
اینم از پارت اول قسمت اول رمانم.
یه رمان میراکلس دیگه هم غیر از این دارم که منتشر میکنم.
نگران نباشید اگه تعداد بازدید کننده ها و کامنت های تست هام بالا بره رمان معمولی هم میزارم 😉
کامنت فراموش نشه
خوب بود👍🏻
ممنون از نظرت عزیزم😘
خوشحالم که خوشت اومده 😍