
باهم به اتاق لوییس میرن. لوییس ورقه ای که معنی اون داستان توش نوشته شده بود رو به فرد میده: همینو میخوای درسته؟ فرد: اره کاغذ رو از لوییس میگیره و مشغول خوندن میشه که گوشه ی پایین ورقه نوشته شده بود "برگرفته از کتاب افسانه" فرد: این کتاب رو از کجا میتونم پیدا کنم؟ لوییس: برای چی میخوایش؟ فرد سکوت میکنه که لوییس میگه: چیشده؟ فرد:.... لوییس: بهم بگو که باهم حلش کنیم فرد روبه کاغذ میکنه و انگشتش رو به قسمتی که به بدنیا اومدن فرزندی از دو نژاد مختلف بود «اول پارت ۲۹ هست میتونید بخونید» میزاره و میگه: این منم.....وقتی رفتیم فال بگیریم زنه بهم گفت که هاله ای که اطرافم رو پوشش داده فقط انسان نیست
لوییس: یعنی چی؟ فرد روبه لوییس میکنه: یعنی ممکنه من نیمه انسان باشم لوییس از حرف فرد تعجب میکنه: خ..خب بازم چطور میتونی انقد با اطمینان بگیش؟ فرد: اون متوجه اینکه میتونم ارواح رو ببینم شد لوییس: فقط بخاطر همین میخوای بهش اعتماد کنی؟ فرد:....شاید مسخره به نظر بیاد اما میخوام سرش ریسک کنم و... لوییس: و زندگیت رو به باد بدی؟ ببین مهم این نیست که تو چی هستی، مهم اینه که تو فردی و همه ما دوست داریم فرد سرش رو پایین میندازه و دستاش رو مشت میکنه: شاید این برای تو مهم و جزئی باشه اما شاید با فهمیدن اینکه چی هستم بتونم اون کسی که برادرم کشته....میخوام ازش انتقام بگیرم لوییس هوفی میکنه: نباید برای رسیدن به اهداف خودت بقیه رو واسطه قرار بدی....میفهمی که منظورمو
چشمای فرد از حالت عصبی به تعجب تغیر میکنه و به لوییس نگاه میکنه، بعد از یه مدت نسبتا بلندی چشماش به حالت قبلی خودشون برمیگردن و دوباره میپرسه: کجا میتونم این کتاب رو پیدا کنم؟ لوییس: کجا میتونی غیر از کتابخونه مرکز شهر؟ فرد به نشانه ی احترام خم میشه و از لوییس تشکر میکنه. لوییس: فقط...خیلی درگیرش نشو و منم تو جریان قرار بده دستش رو روی سرش که خم شده بود میزاره: تو دیگه تنها نیستی، الان یه برادر بزرگ تر دومم داری که میتونی روش حساب کنی لپای فرد گل میندازه، میخواید بدونید اون لحظه به چه چیز فکر میکرد؟ به این فکر میکرد که حتی اگر نتونه دوباره برادر واقعیش رو پیدا کنه یا ببینه میتونه اینو قبول و باور کنه که اون هنوزم برادری، سایه ای برای پناه بردن داره که پیشش بره و بدون هیچ نگرانی هر شب از ترس روحای سرگردون تو بغلش گریه کنه...
ممنون از اینکه همراهی کردید،لایک و کامنتای پر انرژیتون یادتون نره(ʃƪ^3^)🌸
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)