سلام دوستان . باز هم به تست من خوش اومدید
از دید مرینت : خسته بودم و رفتم تو تختم ولی تا برسم چند تا گلادیاتور اومدن و می خواستن من رو بکشن ولی کت نوار اومد و شکستشون داد ولی چون گلادیاتور ها تفنگ هم داشتن کت نوار زخمی پر گلوله رفت گفتم ببندمش ولی گفت درستش می کنم از دید کت نوار : فهمیدم که چند تا گلادیاتور مرینت رو محاصره کردند رفتم و شکستشون دادم ولی چون تفنگ هم داشتن نابودم کردند و با بدن خونی و زخمی از مرینت خداحافظی کردم و رفتم به ناتالی گفتم یک دکتر بیاره اینجا تا گلوله را در بیاره . پدر آدرین ( گابریل آگراست ) تا فهمید دید خیلی گند زده و ممکن بود پسرشو به قتل برسونه !!
دکتر کارش را تموم کرد و رفت . گابریل اومد تا بگه که چی شد که این شد ؟ آدرین جواب داد : داشتم از خیابون رد می شدم که چند تا گلادیاتور اومدن و زخمی ام کردن . بعد گابریل درک کرد و گفت پسرم باید بیشتر مراقب باشی هاکماث ( ارباب شرارت) کسی رو شرور می کنه اون شرور ممکنه بکشتت . آدرین تایید کرد و گابریل هم رفت . روز بعد مرینت دوباره از مدرسه جا موند . خانم بوستیه شروع کرد به درس دادن و بعد از مدرسه مرینت هشدار آکوما را دریافت کرد همچنین آدرین . شرور ، نقاش شرور بود که نقاشی هایش به واقعیت تبدیل می شدند . بعد از شکست دادن شرور کت نوار تا اومد پلگ پنجه ها داخل رو گفت لیدی باگ از اون جا گذشت و فهمید کت نوار همون آدرینه !! عجب کشف هویتی
آدرین زود فرار کرد . مرینت اومد و زود گفت : پیشی جون ساعت 5 در برج ایفل باش . کت نوار : چشم بانوی من ساعت 4 بود که لیدی باگ رفت و برج ایفل رو تزیین کرد و اما ساعت 5 شد که کت نوار رسید . (خب رفقا من تنهاتون میگذارم این گپ خیلی قشنگه ) لیدی باگ : امروز فهمیدم همون آدرینی کت نوار : 🥺🥺🥺 لیدی : نگران نباش پیشی چون منم میخوام هویتم رو بهت بگم کت نوار یک برقی تو چشماش زد و لیدی ادامه داد : من در واقع همون مرینتم کت نوار : 😱😱😱 پس یعنی کسی که عاشقشم مرینت میشه ؟ لیدی جواب داد : آره بعد همدیگر را ب.و.س.ی.د.ن.د بزن بعدی
کت نوار خداحافظی کرد و رفت لیدی هم رفت . فردا هم مثل همیشه مرینت دیر کرد آدرین سر کلاس بود چون مرینت بغل دستی اش آدرین بود ، آدرین راحت بهش دسترسی داشت نامه های ع.ا.ش.ق.ان.ه می داد کلویی تا این ها رو می دید تصمیم گرفت بره بیرون ( بچه ها کاگامی تا فهمید آدرین یکی دیگه رو دوست داره درک کرد و عاشق لوکا شد ) مرینت هم اجازه گرفت رفت و تبدیل به لیدی باگ شد و رفت دنبال کلویی . کلویی داشت اشک میریخت ( نویسنده : به درک ) لیدی رفت و گفت چی شده کلویی زود اشکش رو پاک کرد گفت هیچی پام خورد به میز درد می کنه من خوبم لیدی گفت پس اگه خوبی برو تو کلاس کلویی گفت میشه قبلش یک عکسی با من بندازی ؟ لیدی قبول کرد و رفت ( بچه ها باید بگم اون موقع کلویی خیلی با الان میراکلس فرق داره و دیگه مثل قبلی اش نیست )
لیدی هم رفت و تبدیل شد و رفت تو کلاس . تا مرینت رفت دید خانم بوستیه خشکش زده و همکلاسی هاشون هم ترسیده بودند و نگران میلرزیدند . مرینت گفت چی شده ؟ با ترس جواب دادند معلم خشکش زده بعد مرینت خانم بوستیه را هل داد و از خشک زدگی در امد هم کلاسی ها دوباره رفتند سر جاهاشون آدرین و آلیا با هم گفتند شاهکار کردی اون هم گفت مرسی مدرسه تموم شد و هشدار آکوما به صدا در امد مرینت دست آدرین را گرفت و دو تایی رفتند با هم تبدیل شدند شرور ولپینا بود . به رنا روژ و وایپریون گفتم بیان اومدند و با هم ولپینا را شکست دادند
لیدی باگ به کلویی زنگ زد و گفت بیا اومد و گفت چی شده ؟ گفته کلویی برژوآ من به تو معجزه گر زنبور رو میدم تو لایقش هستی اون هم تشکر کرد و رفت
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام خوب بود 👏