خب دوستان پارت ۳ داستانم بالاخره منتشر شده ممنون که میخوانید و نظر یادتون نره🌸🌸🌸
بعد از اینکه از طونل وحشت عبور کردیم ادرین بهم گفت ببخشید مرینت یه لحظه باید برم تو دستشویی
مرینت:باشه برو من همینجا منتظرتم☺
وقتی ادرین رفت من تیکی رو که تو جیبم قایم کرده بودم رو دیدم که داره به یه جا اشاره میکنه و میگه باید بری اونجا ،
گفتم :ولی من باید منتظر ادرین بمونم!
گفت:سریع بر می گردیم،
گفتم باش!😮
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالییییی ممنون
خیلی ممنونم🌷🌸🌸