10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Amilya انتشار: 4 سال پیش 417 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام بچه ها این داستان درباره ی شما و کوکی هستش🥰
اسم تو آیلا هستش💫( حالا اسمه مورد علاقه ی خودتو در نظر بگیر) وعض مالی خوبی هم داری😉 تو ایران به دنیا اومدی ولی چون کشور کره رو خیلی دوست داری تصمیم میگیری با یکی از دوستای صمیمیت که قراره باهاش زندگی کنی به کره برای ادامه ی زندگی بری😎
بریم سراغ داستان🤩(از زبان شما) وای فردا قراره با الی بریم کره💫💫(الناز دوست صمیمیتی که تو الی صداش میکنی) خیلی هیجان دادم قراره به سرزمین رویاهام برم🥺 خب وسایلمو که جمع کردم همه چی حاضره وایسا یه بار دیگه چک کنم چیزی یادم نره😬 مامانت:دختر تو نمیخوای بخابی فردا به پروازت نمیریسی😐 تو:مامان باشه الان میخوابم🥴مامان: زود بخدا اگه تا پنج دقیقه ی دیگه خواب نبودی نمیزارم بری😏 تو:نه مامان غلط کردم الان میخوابم😁 مامان:میام چک میکنما😌 تو: باشه بیا😀
خب ساعت ۱۲ شب خوابیدی😴(فردا از زبان تو) صبح از خواب می پرم نکنه خواب مونده باشم😰 میری ساعتو چک میکنی میبینی هنوز ساعته هفته😑 ولی تو ساعت نه پرواز داشتی😐 خب الان چیکار کنم دو ساعت زود تر بیدار شدم🤔 آها بزار یه زنگ به الی بزنم😄 اونم از خواب بلند کنم😁 از قدیم گفتن سحر خیزی خوبه😆 زنگ زدم به زور جواب داد🙄😒 الی:چیه؟ تو:سلام منم خوبم تو چطوری😐 الی:تویی استغفرالله الان فحشت میدم دختر الان ساعت هفته زنگ زدی منو بیدار کنی🥴 تو: یه خورده با ادب باش حالا من ذوق داشتم زود بیدار شدم🙄راستی بیا اینجا که با هم بریم اینجوری بهتره😏 الی:باشه بابا😒 تو: مرسی آجی جون الی:خوتو لوس نکن😏خدافظ😆 تو:باشه خدافظ😐
بعد از ربع ساعت صدای زنگ خونه اومد
رفتم ببینم کیه دیدم الی با صورت وحشت ناک جلوم ظاهر شده😳 الی:چیه خب خوابم میاد تو: سلام عزیزم😐 الی: آها سلام😅 تو: عقلتو از دست دادیا😐 الی: آیلا یه ساعته منو جلو در نگه داشتی براچی تو هم ادبتو از دست دادی😒 تو: ببخشید😬 بفرما تو برات صبحانه درست کردم😁 الی:حالا که صبحانه درست کردی میبخشمت😄(از زبان تو باز هم) الی اومد خونه با هم صبحانه خوردیم بعد ساعت شد هشت خب یه خورده حرف زدین باهم دیدین ساعت هشت و نیمه😳 تو: وای بدو الی باید بریم لباس بپوشیم دیر شد😬 الی:آیلاحالت خوب نیست ها من پوشیدم🙄 تو: لاشه من برم لباس بپوشم که بریم😒😁
لباس پوشیدم و تاکسی گرفتم و رفتیم فرودگاه😀 (در فرودگاه)خب رفتیم کارای مربوط به پروازو انجام دادیم کلی خوراکی خریدم و سوار هواپیما شدیم😄(تو هواپیما) تو و الی جفت هم نشستین الی زود سرشو گذاشت روی شونتو خوابید😴 تو هم از شدت هیجان خوابت نمیبرد( حق داشتی والا هرکس دیگه ای هم بود خوابش نمیبرد😅) ولی کم کم چشمات داشت بسته میشد🤤 خب تو هم خوابت برد( بعد از چند ساعت خواب) یه هو دیدی یکی زد به شونه هات الی: بیدار شو آیلا رسیدیم🤗 تو سریع از خواب پریدی تو: ها رسیدیم😀الی:آره خواهر🙂 از زبان تو بیدار شدم و از هواپیما پیاده شدم بعداز چند ساعت پرواز خسته شده بودم بعد تاکسی گرفتیم و رفتیم سمت خونه ای که از قبل خریدیمش( اگه یادتون باشه اول داستان گفتم قراره داخل کره زندگی کنی) رسیدیم خونه در رو باز کردیم وای چه خونه ی قشنگی بود🤩 تو:الی قشنگ نیست🥺 الی:چرا خیلی قشنگه😀 تو:خب من برم اتاقمو ببینم الی: باشه منم همینطور از زبان تو رفتم وسایلمو داخل اتاقم چیدم و رفتم داخل حال یکم گشت زدم داخل خونه و بعد نشستم سر کاناپه الی هم اومد پیشم
تو: الی من گرسنمه تو چی؟ الی: منم همینطور اما هیچی داخل یخچال نیست😬 تو: بیا خوراکی هایی که توفرودگاه خریدیمو بخوریم الی:باشه من میرم بیارم تو: باشه🤗( از زبان الی) رفتم خوراکی ها رو از داخل آشپز خونه برداشتم و رفتم پیش آیلا الی:بیا بخور🙂 تو: خیلی ممنون🙂( از زبان تو) خب خوردیم بعد یکم نشتیم پا گوشی و تلویزیون نگاه کردیم دیدیم ساعت شیشه
تو: میگم الی یه سر بریم بیرون بگردیم الی: باشه خوبه هم میریم مواد غذایی میخریم هم با خیابون های کره آشنا میشیم🙂 تو: باشه الان ساعت شیشه عصره اینجا یعنی ایران ساعت شیشه صبحه🤔 الی:آره برا چی؟ تو:هیچی میخواستم زنگ بزنم مامانی😬 الی:الان زوده بزار یه وقته دیگه الان برو آماده شو تو:باشه الان میرم🙂(از زبان تو) رفتم یه دوش ده دقیقه ای گرفتم و آماده شدم رفتم پایین الی هم آماده شد و اومد
توصیف تیپ آیلا:یه شلوار لگ مشکی با یه کمربند سفید که آرمش قلب بود🤩با یه پیراهن آستین بلنو تنگ یقه اسکی زرد🥺 بایه نیم کت مشکی( اونجا الان زمستون بود) با یه کیف گردنی طلایی🥰
توصیف تیپ الی:یه شلوار جین با یه پیراهن مشکی آستین بلند با یه کتی بلند زیر زانو🙂 الی: واو چقدر کیوت و ناز شدی🥺 تو:ممنون خواهر تو هم🥰 الی:ممنون بریم دیگه تو:باشه کفشامونو پوشیدیم و رفتیم
در خونه بی تی اس کوکی:میگم حوصلم سر رفته شما چی؟ وی:منم خیلی🙄 کوکی:میای یه سر بریم بیرون وی:من همیشه پایم بریم جین:میخواین برین کجا کوکی:،نمیدونم بریم بگردیم جیمین:زود بیاین میخوایم باهم پی اس فور بازی کنیم وی:اوووو حالا باشه کوکی من برم آماده شم🙂 وی:باشه منم برم کوکی:فقط زود آماده شیا🙄 وی:باشه بابا😒 از زبان کوکی رفتم لباس پوشیدم موهامو یه وری زدم رفتم تو حال پیش وی
توصیف لباس های کوکی: یه شلوار لی مشکی با یه پیراهن بافت سفیدگشاد یه کت بلند😁 توصیف لباس های وی:یه شلوار لی مشکی😆 با یه پیراهن سبز تیره با یه کت مشکی کوکی:اووو چقدر خوش تیپ شدی😉 وی:ممنون تو هم همینطور از زبان کوکی رفتیم بیرون کوکی:چطوره اول بریم کافه ی ونچا وی:موافقم۰۰
کاحتززلحلل۹للللت
از زبان تو) تو:خب الی به نظرت کجا بریم؟
الی:اممم میگم بریم همین کافه ی روبه رو تو:کدوم؟ الی:همین کافه ی ونچا😬😬😒 تو:آها باشه بریم😁 رفتیم داخل کافه خیلی جای قشنگی بود نشستیم سر صندلی از روی میز منو رو برداشتم و خوندم بعد دوباره بستم😬 پیش خدمت:به کافه ی ونچا خوش اومدید خانوما الی:ممنون تو:مرسی پیش خدمت:چی میل دارید؟ تو: اممم من یه قهوه ی تلخ و یه کیک شکلاتی تلخ میخوام الی: منم یه قهوه ی ساده و یه کیک وانیلی لطفا پیش خدمت:چشم حتما😀 سفارش دادیم و من یه چند دقیقه سرم داخل گوشی بود بعدوشیمو گذاشتم کنار یهو دیدم دو نفر که خیلی مشکوک بودن اومدن داخل کافه کل صکرتشونو پوشونده بودن طوری که فقط چشماشون معلوم بود👀 الی:هووووو دختر کجایی؟ تو:الی پشت سرتو نگاه کن👀 الی برگشت و نگاه کرد بعد گفت الی:خب که چی🙄 تو:اون دو نفر خیلی مشکوکن دیدی😶 الی:کدوم؟ تو:همونایی که صورتشونو پوشوندن الی دوباره برگش بعد بهم گفت الی:سرت داخل کاره خوت باشه آیلا🙄 از بچه گی کنجگاو بودی😬 (نکته الی و تو از بچه گی با هم بودین) ( دوباره نکته الی خیلی دختر مهربونیه ولی الان حوصله مهربون بازه رو نداره😬) تو:چیکار کنم🤷♀️ کنجکاوم دیگه😁
از زبان کوکی) وارد که کافه شدیم دو تا دختر اونجا نشسته بودن یکیشون خیلی ناز و کیوت بود🥺 داشت نگام میکر همینجوری👀 یه لحظه احساس کردم هیولام(دور از جونت عزیرم) (از زبان تو) همینجوری داشتم نگاشون میکردم که بفهمم کین که یهو پیش خدمت سفارشامونو اورد پیش خدمت:بفرمائید اینم سفارشتوم من و الی از تشکر کردیم و خوردیم خیلی خوش مزه بود😋😋😋(جامون خالی😅) حساب کردیم و رفتیم بیرون😊
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
خیلی عالیی بود خیلی👌👌❤🧡💛💚💙💜🖤🖤🖤🖤🖤
چه جالبب اسم دوست من ایلا هست بهترین دوستمه و اسم من الینا هست که منو الی صدا میکنند چقدر شبیه داستانته
داستانت خوب نبود. معرکه بود. افرین . واقعا نویسنده ی خوبی هستی. مشتاقانه منتظر 4 هستم
⠀⠀⠀◢ ◣
⠀⠀⠀█ █
⠀⠀⠀█ █
⠀⠀⠀◥ ◤
💜ARMY⁷⟬⟭💜
دوستان پارت بعدی منتشر شد میدونم دیر منتشر شد ولی برای جبران سه پارت رو باهم میزارم بوس بوس😘
سلام
عالی بود
حتما ادامه بده
بی صبرانه ممتظر پارت بعدم😉😊🤩😍
دختر خل شدی
ادامه بده خوب بود
مرسی 💋💜
گذاشتم در حال برسیه
عالی
عالیه زودتر بعدی رو بزار
عرررررررر زود بزار