6 اسلاید صحیح/غلط توسط: Rozita انتشار: 3 سال پیش 1,484 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب دوستان اینم پارت اول برو اسلاید بعدی واسه شروع😃
ادرین : امروز قرار بود بریم پارک خیلی خوشحال بودم ( راستی ادرین الان ۹ سالشه و مرینت هم ۵ سالشه ) وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم اول رفتم سرسره بازی بعدش هم رفتم تاب بازی مامانم و بابام هم رو صندلی بودن که یهو چشمم به یه دختر افتاد که رو یه نیمکت پارک داره گریه می کنه فکر کنم گم شده بود دویدم رفتم پیشش و گفتم چی شده مرینت : هیچی ادرین :خب چرا داری گریه می کنی مرینت : مامان و بابام گفتن با غریبه ها صحبت نکنم. ادرین : ببین من کاری باهات ندارم می خواستم ببینم گم شدی لطفا بهم اعتماد کن مرینت : اره من گم شدم نمی دونم پدر و مادرم کجان ادرین : بیا این آبنبات رو بگیر مرینت : ممنونم آدرین : اسمت چیه من ادرینم مرینت : اسم منم ملینت چیز مرینته امیلی : ادرین باید بریم خونه ادرین : اومدم و با مرینت رفتیم پیش مامانم و گفتم مامان این دختر اسمش مرینته و گم شده میشه با خودمون ببریمش خونه امیلی : سلام دختر کوچولو شماره ای از مامان یا بابات داری مرینت : شماره دیگه چیه من فقط یه کاغذ دارم که روش عدد نوشته شده اینیاش امیلی : اوه میشه بدیش به من مرینت : بفرمایین
امیلی : خب بچه ها بیاین سوار ماشین بشیم آدرین : وقتی رسیدیم خونه دست مرینت رو گرفتم و بردمش تو اتاقم و گفتم مرینت میای یه فیلم ببینیم مرینت : ترسناک که نیست آدرین : خیلی هم ترسناکه مرینت : واییی نه ممنون آدرین : شوخی کردم اینیا فیلمه اینه بخونش. مرینت : اما من ۵ سالمه سال بعد می رم مدرسه. آدرین : اوه ببخشید یادم نبود اسم فیلمه تام و جریه (هی یادش بخیر 😊) ( بعد دیدن فیلم ) مرینت : وای عالی بود ادرین من بیشتر اون قسمتی که پاهاش خورد به کفشه خندم گرفت آدرین : من بیشتر اون قسمتی که باهم سرشون می خوره به دیوار خندم گرفت امیلی : در اتاق ادرین رو باز کردم و گفتم مرینت این شماره نمی گیره مرینت : نه درسته فقط مامان و بابام گوشیشنو تا ساعت ۷ رو حالت هلیکوپتر می زارم آدرین : ام منظورت هواپیماست دیگه مرینت : اره امیلی : خب بزار ببینم الان ساعت پنجه پس فعلا بازی کنید مرینت : بعد از اینکه مامان ادرین رفت ادرین منو برد رو تختش باهم خوابیدیم ادرین خیلی مهربون بود و برام یه کتاب اورد مشغول خوندن کتاب بود که یهو نفهمیدم چی شد ( خوابش برد ) آدرین : دیدم مرینت خوابش برد که مادرم اومد و گفت امیلی : مرینت اومدن دنبالت اوه خوابت برده خب بزار ببرمت پیش مامانت و مرینت رو بلند کردمو و بردمش پایین سابین : اوه ممنونم خانم اگراست ببخ که مزاحمتون شدیم امیلی : اوه نه اتفاقا بهتره هر هفته اینا چند روز هم رو ببینن سابین : اوه فکر خوبیه مرینت هم از تنهایی در میاد خب مزاحمتون نمی شم خداحافظ
مرینت : صبح پاشدم دیدم تو اتاق خودمم یعنی چی یعنی اینا همش یه خواب بوده ؟ سابین : مرینت بیا صبحونه بخور مرینت : اومدم مامانی و رفتم پایین او صبحونه پنکیک داشتیم نشستم رو میز یه گاز به پنکیکم زدم سابین : مرینت امروز دوستت ادرین می خواد بیاد مرینت : آخجونمی و بدو بدو رفتم اتاقم نمی تونستم صبر کنم و بعد ۵ دقیقه وایسادم و گفتم مامان آدرین کی میاد سابین : بعد از ناهار مرینت : اوه من نمی تونم صبر کنم خب پس بزار با تبلتم بازی کنم ولی بعد چند دقیقه خسته شدم و رفتم حیاط بازی کنم با تاب ولی سوار کدومشون بشم اخه ما چند تا تاب های مختلف داشتیم بزار سوار این بشم و خوابیدم و تاب خوردم نفهمیدم چقدر گذشت ولی مامانم برای ناهار صدام زد چه بد تازه داشت بهم خوش می گذشت و رفتم تو دیدم مادرم ناهار رو رو میز گذاشته و نشستم پشت میز و گفتم مامان بابا کی میاد کی در باز شد بابا بود و پریدم بغلش و گفتم بابایی تام : اوه سلام فرشته ی من مرینت : سلام بابایی مارک : سلام بابا ( الان مارک ۱۱ سالشه ) تام : سلام پسرم مرینت : همه گی نشستیم ناهار خوردیم مارک رفت تو اتاقش و بابا هم رفت سر کار
که زنگ خونمون خورد واییی حتما ادرینه آخجون و مادرم در رو باز کرد تا در رو باز کرد منو و ادرین باهم اومدیم تو خونه و ادرین رو بردم اتاقم و مشغول بازی شدیم مارک : بعد ۲۵ دقیقه تشنم شد رفتم آب بخورم که دیدم از تو اتاق مرینت یه صدهایی میاد در رو باز کردم با چیزی که دیدم جا خوردم این پسره کیه مرینت : اوه مارک اومدی می خوام بهت دوستم رو معرفی کنم این ادرینه مارک : با بی میلی گفتم سلام ادرین: سلام برادر مرینت از دیدنت خوشحالم مارک : منم همینطور ادرین 😒 و دست مرینت رو کشوندمش تو اتاق خودم و گفتم مرینت این معلومه برای تو بیشتر از یک دوسته مرینت : مارک من هنوز برای عاشق شدن سنم کمه و رفتم تو اتاقم و گفتم واقعا ببخشید ادرین این برادر من یه ذره سر من حساسه
خب شما کدوم شدین جواب رو تو کامنت ها بگین
راستی برای پارت بعد ۱۵ لایک می خوام
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
65 لایک
بنده لوکاعم
با توجه به ماه تولدم پلک بودم😂😐
خندم گرفت 😂😂😂😂😂
ولی بگذریم آجو عالی بود داستانت💖
زنبور ملکه ( کلویی)😮💨🥺
کتنوار💪💪
لایلا چرا اخه 😐 آدم قحط بود 😐💔
لوکا هستم
آبان
لیدی باگ شدم
من تیر آدرینم.ಡ ͜ ʖ ಡ
میگم عکس پارتو چی سرچ زدی که از بچگیشون آورد هرچی سرچ میکنم نمیاره😐
آبان 🤣🤣🤣🤣🤣🤣(آخه پسرم )