
سلام
تهیونگ: اون اون... لیا بود... بعضی جاهای لباسش پاره شده بود و یه شیشه تو شکمش فرو رفته بود.. رد اشکاش رو صورتش مونده بود.. اروم یه طرف بدن بی جونش حرکت کردم.. نشستم رو زمین ترس تمام وجودم رو پر کرده بود.. باید اعتراف می کردم.. اره اره من دوسش دارم و دیدنش تو این شرایط قلبم رو پودر می کنه 💔 اروم با دستای لرزونم تکونش دادم.. بدنش سرد بود همون موقع گوشیم زنگ خورد کوک بود.... حالا بهش چی بگم 🥺
گوشی رو جواب دادم کوک : پیداش کردی تهیونگ : کو....ک ، ل.. ی... ا کوک : چی شده... حرف بزن تهیونگ : سعی می کردم خودم رو کنترل کنم اما هق هق هام شروع شد.... هق لیا زخمی شده.. هق بی هوس افتاده زمین 😭 کوک : چی میگی تهیونگ مثل ادم حرف بزن... ( داد) تهیونگ : من.. من باید زنگ بزنم بیمارستان.. بلافاصله گوشی رو قطع کردم و زنگ زدم بیمارستان
« پرش زمانی به ساعت 2 شب » تهیونگ : از ساعت 12 پلک روی هم نزاشته بودم داشتن با خودم کلنجار می رفتم که کوکی اومد کوک : چی شده لیا کجاست... وای من الان جواب مامان بابا رو چی بدم 😭 تهیونگ : بدو رفتم پیش کوک... هیس اینجا بیمارستان.. داد نزن کوک : فقط...فقط به من بگو حالش خوبه تهیونگ : دکتر هنوز چیزی نگفته داشتیم حرف میزدیم که دکتر اومد... هردو تا دویدیم و رفتیم پیش دکتر... کوک : دکتر حالش خوبه دکتر : چیزی نیست زخمش سطحی و واسه اینکه بدنش ضعیف بیهوش شده و اگر نه جای نگرانی نیست 😁
کوک: وای صد بار من به این گفتم درست غذا بخور گوش نمی ده که... باشه ممنونم دکتر تهیونگ : نفسی از سر آسودگی کشیدم.. خدا رو شکر کوک : با تهیونگ رو صندلی نشستیم... تهیونگ تهیونگ : بله کوک : یه سوال ازت بپرسم صادقانه جواب میدی تهیونگ : حتما کوک : دوسش داری؟ تهیونگ : چی کوک : لیا رو دوست داری مگه نه؟ تهیونگ : نه کوک : به من دروغ نگو من خودم عاشقم ... اصلا باشه اگه دوست نداری درموردش حرف نمی زنیم یه طرف دیگه رو نگاه کردم تهیونگ : اره دوسش دارم. کوک : برگشتم طرفش و بهش لبخند زدم تهیونگ : خیلی برام مهمه.. امروز که اینجوری دیدمش دلم لرزید من من عاشقش شدم از همون بچگی
با کوک کلی حرف زدیم.. قرار شد بعد از اینکه حال لیا بهتر شد ازش راجب من سوال کنه . دکتر اومد. دکتر : بهوش اومده... تهیونگ : خب برو پیش لیا کوک : میدونم الان دل تو هم پیش لیا... پاشو.. پاشو باهم بریم تهیونگ : لبخند زدم😊 باشه
این پارت هم تموم شد.. بچه ها بیاید می خوام باهاتون حرف بزنم
بچه ها لطفا حمایت کنید... لطفا نفری یه کامنت برام بزارید.. بچه ها اخه منم دل دارم ... می نویسم تا شادتون کنم بعد شما یه لایک هم نمی کنید. چرا بچه ها؟ چرا؟ دخترا من هم میتونم به درسم برس و هر یک ماه یک ماه یه پارت بزارم.. پس چرا نمی کنم.. چون دوستون دارم... لایک و کامنت شما شاید در نهایت 1 دقیقه از وقتتون رو بگیره.. ولی من کلی فکر می کنم رو داستان ☺🤍
شرط نداره ☺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خیلی خوب بود 😍😍
آجی چرا تستاتو پاک کردی؟ 🤧🚶♂️
همه پاک شد عشقم
چرا؟
💖🖤
عالییییی بود 💕
پارت بعد 💖
چشم.. مرسی عزیزم 😁💛
عاجی جونم فدات شم
پارت بعدو زود بزا دیگه داری دغم میدی ها 🥲
فدام نشی عزیز دلم چشم.... به خدا پارت بعد رو یا امروز یا فردا میزارم 💜💙💚
😊🦋
عالی یود
مرسی عزیزم 💝🤍
😘
خیلی قشنگه پارت بعدی لطفا 🥺
چشم زود میزارم هانی 💝😊
مسی🥺
عالی بود🥺♥
پارت بعد پلیززززز
مرسی عزیزم چشم 🤍🖇🥺
هورااااااا پارت بعددددددددددددد 😭🥺
چشم زود میزارم
چ قشنگه 🧃🐷❤️
مرسی عزیزم 🥺🖇🤍