
سلام این تستم درباره بی تی اسه امید وارم خوشتون بیاد💜😘 😗😙
خب من لیسا هستم برادر من جین توی کره زندگی می کنه و عضو گروه بی تی اس من هیچ پدر و مادری ندارم فقط یه برادر دارم که اون هم وقتی من دبیرستانی بودم رفت کره و منو به دایی مون سپرد من ۱ سال پیش مدرکم رو گرفتم اما نرفتیم به کره چون من یه مامور مخفی ام و امروز انتقالی گرفتم باید برم کره تا جون برادرم و گروهش رو نجات بدم چون یه گروه به اسم خلافی ها توی دنیا پخش شدن دارن آدم های معروف رو می کشن خداشکر همه شون رو نجات دادیم اما نتونستیم دستگیرشون کنیم 😑😥😥😥 من یه دختر مو قهوه ای با موهای متوسط پوست روشن و چشمای طوسی(عکس همین پارت)البته به خاطر کارم همش رنگ موهامو تغیر می دم لنز رنگی می زارم البته این قیافه اصلی منه دیروز به برادرم زنگ زدم که برام توی رستورانی که همیشه خودشون میرن و غذا می خورن برام کار جور کنه که مخفیانه مراقبشون باشم خب فکن کنم توضیحات کامل باشه اگه سوالی داشتید برام بنویسید:خب بریم سراغ داستان:(
از زبون لیسا:از هواپیما اومدم پایین و خودمو کش دادم و گفتم آخیش بالاخره رسیدم خب ببینم داداشیم کجاست🙄بعد رفتم به سمت جلو همین طور رفتم که لیموزین گنده جلوم وایستاد یکی ازش پیاده اون...اون...بردارم بود اومد و محکم بقلم کرد منم بقلش کردم گفتم :سلام داداش گلم دلم برات تنگ شده بود😢😘😗😍گفت:سلام آبجی گلم منم دلم برات تنگ شده بعد از هم جدا شدیم دیدم ۶ تا پسر توی ماشین بودن حدس می زدم همون دوستاش باشه که برادرم گفت:بیا بریم بشین توی ماشین امشب پیش خودمی ....... چی نه من زحمت نمی دم میرم خونه دوستم .....نخیرم امشب پیش خودمی...... منم با خودم گفتم اینطوری می تونم ازشون محافظت کنم پس گفتم باشه....بعد سوار ماشین شدیم همشون رو میشناختم چون من آرمی ام 💜😎توی ماشین همینطوری باهم حرف زدیم حرف زدیم وحرف زدیم.....
رفتیم خونه انقدر خسته بودم هیچی نخوردم رفتم بالا لباس هامو عوض کردم وخوابیدم 😴از زبون جین:رفتم بالا که لیسا رو صدا کنم بیاد شام اما خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم و رفتم پایین جیمین:پس خواهرت کو؟؟؟!!! جین :خوابیده بود دلم نیومد بیدارش کنم...جیمین :اها.....
از زبان لیسا:صب پاشدم ساعت هشت بود دیدم برادرم داره صبحانه درس میکنه گفتم:صبخیر داداشی...گفت:صبخیر گلم خوب امروز میری سرکار .......آره چطور.....هیچی ما می خواستیم بریم بعداز ظهر شهربازی آخه امروز دوباره برنامه ران داریم .....اهان حیف نمی تونم بیام ولی بجاش فیلمش رو می بینم ......خب بیا اینم صبحونه ات و بعد غذا رو گذاشت جلوم گفتم بقیه هنوز خوابن که یکی از پشت سرم گفت اره برگشتم دیدم جونگ کوک بعد می خواستم بشینم یه فکری به سرم زد گفتم برادر ،جونگ کوک گفتن ها؟ میگم یه ذره آذیتشون کنیم چطوره؟؟😎هردوشون باهم گفتن:آخ که چه کیفی بده منم یه خنده کوچیک کردم و رفتم یه پارچ برداشتم برادرم و کوک هم یه پارچ برداشتن رو پر آب کردن بعد رفتیم نوبت نوبتی رو سر اون بدبخت ها خالی کردیم بعد سریع در رفتیم توی آشپزخونه اونا عین زامبی ها اومدن توی آشپزخونه از قیافه هاشون معلوم بود که خیلی عصبانی ان ما سه هام که از خنده پخش زمین شدیم😂😂🤣😂😂
بعد برادرم گفت:بیاید بشینید صبحانه بخوربد😂 وقتی صبحانه ام رو خوردم تشکر کردم رفتم بالا لباس هام رو عوض کردم که برم سرکار رفتم پایین برادرم گفت:حالا چرا می خوای توی رستوران آشپزی کنی توکه خیلی زرنگی و همه جا بهت کار میدن؟!گفتم:ام...خب....من عاشق آشپزی ام😟گفت باشه هرجور دوست داری؟!😥😥😟 بعد رفتم وقتی رفتم گفتم:برای اولین بهونه ام خوب بود رفتم سرکار تند تند غذا سفارش می دادن منم که عین سونیک همه کار هارو انجام می دادم آخر شب بود رئیس گفت خب لیسا من خسته شدم قراره بی تی اس اینا بیان اینجا غذا بخورن تو بمون وقتی رفتن در هارو قفل کن برو بعد کلید رو داد به من...😟 وقتی رفت شروع کردم به جمع کردن غدا ها که برادرم اینا اومدن گفتم خوش اومدین گفت ممنون گفت بشینید وقتی نشستن گفتم:خب ران بنگتن چطور بود؟؟ جی هوپ گفت:افتضاح بود منو مجبور کردن برم تونل وحشت فقط داشتم سکته می زدم برادرم گفتم اره منم همینطور خیلی ترسناک بود😫😫گفتم خوب غذا چی سفارش میدین همشون باهم گفتن پیتزا منم یه خنده کوچیک کردم گفتم باشه براشون غذا رو درست کردم دادم بهشون که بخورن منم رفتم میز های دیگه رو جمع کنم چون هیچکس به جز ما توی رستوران نبود..
که تلفنم زنگ زد دیدم پروفسور جواب دادم ....بله ....الو سلام لیسا خوبی... .سلام اره مرسی خب چه خبر از ماموریت ......هیچی فقط رئیس گفته باید هفته دیگه عملیات رو شروع کنیم داد زدم چی منظورت چیه هفته اما من هنوز اماده نیستم ..... چرا اماده نباشی تو همیشه اماده باید هر چه زودتر دستگیرشون کنیم....باشه حالا به مامور های دیگه هم خبر دادی......اره خبر دادم خب کاری نداری من باید برم .....نه بای .....بای...
بعد رومو برگردوندم که دیدم همه دهنشون یه متر باز مونده تازه به خودم اومدم و فهمیدم که چه گندی زدم حالا به جین باید چی بگم ؟؟؟؟ که برادرم بلند شد اومد سمتم گفت:لیسا عملیات مامور اینا یعنی چی ؟؟؟
ادامه اش بمونه واسه بعدا وقتی نظر دادی بقیه اش رو می زارم😘😘💜
کامنت یادت نره😍😘
بای بای💜❤💖😍😘😗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت ۲ و ۳ درحال برسیه بزودی میاد
وای وای من همین الان به پارت دوم نیاز دارم
حتما عزیزم😘😍💜❤💖