✨BTS/Army✨
امروز صبح بیدار شدم امروز با روز های دیگه فرق میکرد چون قرار بود یه تغییر خیلی بزرگ در مسیر زندگیم بدم رفتم طرف آشپزخانه،کم کم داشت دیرم می شد چمدونم رو برداشتم و به سمت فرودگاه حرکت کردم قرار بود برای اولین بار خودم تنهایی برای همیشه از کشورم برم و یک زندگی نو در یک کشور جدید رو تجربه کنم بعد چند ساعت رسیدم جایی که باید باشم .
توی هتل رفتم و لیست کارهایی رو که باید انجام میدادم رو نگاه کردم خیلی زیاد نبود میشد توی چند روز تمومش کرد.
فردا ی اون روز رفتم برای ثبت نام دانشگاه بعد ثبت نام با فضای آموزش و دانشگاه آشنا شدم دانشگاه خیلی قشنگیه و قرار شد که از هفته ی دیگه کلاس ها به صورت مداوم برگزار بشه منم از فرصت استفاده کردم و سئول رو گشتم میدونم سئول شهر بزرگیه و نمیشه توی یک هفته اونو بگردی ولی چیز های دیدنی رو دیدم.
دیگه خسته شده بودم و دیر وقت هم بود وارد هتل شدم و فردا هم کلاس داشتم جوری برنامه ریزی کرده بود که بعد از کلاس دنبال خونه بگردم یک خونه یک خوابه کوچیک کفایت میکرد اونقدر خسته بودم بدون اینکه بخوام غذا بخورم خوابم برد .
فردا صبح با صدای آلارم گوشی بیدار شدم و زود آماده شدم یک چیزی خوردم و رفتم یک تاکسی گرفتم و به سمت کالج رفتم آدم های پولدار زیادی اونجا بودند حتی بعضی هارو حتی میشناختم مثلاً بچه های بازیگر و خواننده های مشهور بعد از کمی منتظر موندن رفتم تو کلاس حدود یک ساعت توی کلاس بودم بعد از اون دو کلاس دیگه هم داشتم و اون هارو زود تموم کردم و توی محل های نزدیک کالج دنبال خونه میگشتم اونقدر که فکر میکردم ساده باشه اصلا ساده نبود بعد این همه گشتن یک خونه پیدا کردم که فاصله زیادی با کالج نداشت قرار شد فردا برای قرار داد خونه دوباره برم . همینطور که داشتم از خیابون رد میشدم بوی خیلی خوبی منو جذب خودش کرد اون طرف خیابون یه رستوران بود رفتم و اونجا غذا خوردم زیاد گرون نبود ولی غذاهای خوشمزه ای داشت .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)