14 اسلاید صحیح/غلط توسط: 𝑴𝒂𝒉𝒍𝒂 انتشار: 3 سال پیش 822 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام سلام سلااااام😀❤❤❤
سلام اجیا و داداشا👋 چطورین؟! راستش الان نزدیک یه هفتست که حالم خوب نبود... ولی الان عالیم... یعنی... بازم برمیگردم به حالت اولم لبخند زدن به مشکلات😍😊❤❤
Marinet❤ : لوکا با زانو محکم زد به کمر آدرین و مجبورش کرد که زانو بزنه. اون خیلی مغروره... حتما غرورش له شد! اه... همه ی اینا تقصیر منه.... اون غول بیابونی که منو گرفته بود هلم داد سمت ریچارد... تفنگ لوکا هنوز روی شقیقه آدرین بود.... پسره¢$€£ (یک فحش مناسب😐😂) آدرین: خب حالا تمومش کن دیگه! بکشمون... زودباش😠 / ریچارد: نه... اینجوری که کیف نمیده.... شاید تو رو بکشم... اما مرینت رو باید جلوی چشم پدرش پر پر کنم! (این دوتا تهش میمیرنا گفته باشم😑😂) / آدرین: خب پس بجنب منو بکش! زودباش😞 / ریچارد: اینم راه داره.... تو میتونی انتخاب کنی! ادرین... یا باید با تفنگ خودتو بکشی! یا باید سم بخوری! یا اینکه... خودت مرینت رو بکشی!😈 / عجب نامردیه🤐 باورم نمیشه... اگه این عمومه، پس من به کی رفتم؟! من هرچی باشم نامرد نیستم..! آدرین: و من چرا باید انتخاب کنم؟😠 / ریچارد: چون... اگه نکنی... خودم میکنم / آدرین: این اصلا عادلانه نیست... / ریچارد: قرارم نبود عادلانه باشه... / آدرین: هر غل*طی دلت میخواد بکن... من انتخابی نمیکنم😑 / ریچارد: باشه پس خودم میگم.... این کاسه (اشاره به دست یکی از اون آدماش) زهر رو بگیر تا ته بخور😈
لازمه از دو نفر خیلی تشکر کنم😊 آجی خوبم «مهربون» کهخیلی بم کمک کرده... و داداشی نازم آرین که بازم خیلییی کمکم کرده❤❤❤❤
آدرین: برات افت داره ها... این دوره و زمونه کسی از زهر و سم استفاده نمیکنه... ناسلامتی قرن بیست و دویم.... / ریچارد: تو کاریت نباشه... فقط بخورش... هرچند نمیکشتت... اما اونقدر زمین گیر میشی که نتونی کمکی به مرینت بکنی....😏 / پریدم وسط حرفشون: بس کن! تو میخوای از من انتقام بگیری ربطی به اون نداره نامرد! / ریچارد: حالا به زودی دلیلشم میفهمی / آدرین: من... من اینو نمیخورم / ریچارد خونسرد و آروم با کاسه سم اومد سمت من... چونم رو گرفت... هرکاری کردم نتونستم خودم رو نجات بدم... لبم تر شده بود.... (اندازه ۰/۰۰۰۰۱ سی سی زهر خورد😐) آدرین: خیلی خب خیلی خب باشه... باشه😠 / ریچارد: عا باریکلا پسر خوب و باهوش.... / و دوباره به سمت آدرین حرکت کرد و کاسه رو داد دستش.....
شاد بشین😍 انرژی انرژی انرژی دارمممممممم😐😂
Adrian💚 : چاره ای نداشتم... باید میخوردمش! واگرنه مرینت میمرد... نمیدونم چرا اینکارو براش میکنم... اما اینو میدونم که هیچ جوره نمیتونم تحمل کنم اذیت بشه... پس.... تصویر صورتم توی سم به ظاهر زلال توی کاسه به وضوح دیده میشد... از هر موقعی تو زندگیم مصمم تر بودم...! ظرف رو روی لبام گذاشتم... مرینت گفت: نه... این کارو نکن😟 (پخخخ😐😂) توجهی بهش نکردم و آروم شروع کردم خوردن... جرعه جرعه ولی با سرعت... یه مزه ی زهرماری هم میداد که نگو😣 تا نصفش رو که خوردم خواستم پایین بیارمش؛ اما ریچارد مانع شد: تا تهش.... تا قطره آخرش! / حرصم دیگه در اومده بود... شیطونه میگه بیخیال تفنگ لوکا بشم و بلند شم چند تا مشت محکم مهمونش کنم😑 اما خب نمیشه چون مرینت تو خطره.. ای تف تو این زندگی.... پس به ناچار تا قطره آخرش رو خوردم.... (بمیرم برات🥺) و بعد کاسه خالی رو پرت کردم جلوی پای ریچارد.... لبخندی از روی رضایت زد... مرینت بغض کرده بود.. میتونستم اشکش رو ببینم که آروم روی گونه سرخش غلتید.... سکوت بود... سکوت کامل... که من شکستمش: خب... پس چرا هیچیم نشد؟🤔 / ریچارد: چون بعد نیم ساعت عمل میکنه / آدرین: خب تو این نیم ساعت چه غلطی بکنیم؟ / ریچارد: میکشیمت! / تکلیفش با خودش مشخص نیست😐 آدرین: من نفهمیدم آخر میخوای چیکار کنی؟
جرررر😐
ریچارد: نظرم عوض شد.. میکشمت... با تفنگ... لوکا؟ / لوکا: بله پدر؟ من بکشمش؟ / ریچارد: اوه.. اومم... نه... خودم میکشمش! / مرینت: جرعت نداری! / ریچارد: امتحانش مجانیه😈 / مرینت: اینکارو نکن🥺 / ریچارد: میکنم / مرینت: نکن / ریچارد: خفه شو😒 / مرینت: چیکار کنم که بذاری بره؟ / ریچارد: هیچی؛ هیچ کاری نمیتونی بکنی... / مرینت: لعنت بهت... لعنت! / بی توجه به مرینت دوباره برگشت سمت ما (منظورش خودش و لوکا) ریچارد: خب دیگه پسرم... برو کنار.. میخوام خودم تمومش کنم!😏 / دروغ نمیگم... آخه ترس تمام وجودم رو گرفته بود.... خیلی وحشتناکه... من.. همیشه از مرگ میترسیدم..! وای... من هیچی! پدرم... اونم هیچی... مادرم! مامان خوب و مهربونم... اگه بفهمه من مردم دق میکنه...🥺 ای خدا.... این چه پیشونی نوشتی بود آخه... من اگه با مرینت اشنا نمیشدم... الان روی تختم صحیح و سالم خوابیده بودم🥺 مامانی🥺😭 (چقدر بچه ننست😐) انقدر حواسم پرت افکارم شد که نفهمیدم کی لوکا از پشتم کنار رفت... دقیقا ۴ متر از کنار با من فاصله گرفت.... ریچارد تفنگش رو اماده شلیک کرد.....
اقااا منو کجا میبرین😌😐😂
باید یکمی وقت کشی کنم... شاید یه فَرَجی بشه😐 ریچارد: خیلی خب اماده ای؟ / آدرین: آره😑 / لوله کُلت رو سمتم گرفت و خواست شلیک کنه.... آدرین: ااا نههه.. یه لحظه / ریچارد: چیه؟ / آدرین: امم.. خب... من... چیزه... / ای خدا چی بگم؟ ادامه دادم: خب.... اممم... نمیدونم... هیچی🙂 / ریچارد: پوفففففففففف😤 / و دوباره دستش رو روی ماشه گذاشت... آدرین: نهه... صبر کن / ریچارد: باز چیه😒 / آدرین: خب... من... میخوام با خانوادم خداحافظی کنم😁 / ریچارد: نمیشه / آدرین: خب چرا؟ / ریچارد: چون میان پیدات میکنن بعد ردم رو میزنن و دستگیر میشم / آدرین: ولی این بی انصافیه... دلشون برام تنگ میشه (اسکل😐😂) / ریچارد: اون دیگه مشکل خودته... بزنم یا نه؟ / آدرین: خب.. بزن دیگه مگه چاره ای دارم؟ / برای بار سوم دستش رو روی ماشه کُلت گذاشت... تققق... چشمام رو بستم... اما اتفاقی نیوفتاد! آروم بازشون کردم... ریچارد: ای لعنتی... چرا کار نمیکنهه... زود یه تفنگ سالم بهم بدید😪 / 👤: بفرمایید قربان / ریچارد: عاها... تمومه... دیگه کارت تمومه! / وای حالا چیکار کنم؟ خب بجنب آدرین یه فکری بکن.... عجله کن... وای... مرینت آروم جیغی زد که انگار از ته چاه میومد: نکن... لطفا... نکن! ریچارد اینکارو نکن.. / ریچارد: دیگه کارش تمومه.. یوهاهاهاها (خنده شیطانی😐)
من نیمرو دوس دارم😁 ولی با پیاز نه🙁😂
و بازم تفنگ رو سمتم گرفت.... ریچارد: دیگههه تمومهههه😏 / واقعا دیگه هیچکاری از دستم بر نمیاد... فقط چشم هامو بستم تا صورت پر از اشک و بغض مرینت رو نبینم.... اگه مواظبش بودم اینطوری نمیشد... اگه حواسم بهش بود.. اگه بهش شک نمیکردم... دیگه فایده ای نداره... همه چی تموم شُدَست! چه زندگی عجیبی... به بچگیم فکر کردم... مادرم... پدرم! درسته زیاد پیشم نبودن؛ اما وقتی باهم بودین خیلی خوش میگذشت! وقتی که اومدم اینجا... با نینو آشنا شدم... کلی دوست و همکار پیدا کردم... و بعد... مسیر زندگیم عجیب عوض شد! مرینت رو دیدم... در لحظه اول مبهوت موهای ابریشمی زیبای اون شدم... فراریش دادم... کمکش کردم... باهم وقت گذروندیم... چه زود و سخت گذشت... و حالا تموم شد! زندگی عجیب و پر پیچ و خم «آدرین آگراست» تموم شد.... نفس عمیقی کشیدم.....🥺 و منتظر شدم.... منتظر شلیک... منتظر پایان زندگیم! یه لحظه سکوت عجیبی حاکم شد و بعد..... آخرین صدایی که شنیدم، جیغ مرینت بود که با صدای گلوله هماهنگ شد....!🔮
ههی خداا😂😂
من هم پارت داستانمو گذاشتم هم چند تا جوک امیدوارم منتشر بشه🙏❤ الانم نپرسین چی شده بود😁 پاره ای از مشکلات پیش اومدن که بعضیاشو به آرین گفتم خیلیاشم نگفتم🙄 ولی خب الان حالم خیلی خوبه و خوشحالم دوستایی مثل شما دارم❤❤❤ آجی مهربون جونم، آجی چوب شور عزیزم... از شماهام ممنونم که به فکرم بودین😊 تا درودی دیگر بدرووود😍😊❤❤❤❤❤❤❤❤❤
14 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
43 لایک
اجی خوشگلم برگشت😍
خوبی اجی جونم😚
ببخشید این چند وقت نبودم امتحانا کشته بودنم🤧
عجب پارتی دادی ترکوندی😲
خیلی عالی بود عزیزم✨
خوشحال حالت بهتر شد امیدوارم همیشه همینقدر حتی بیشتر شاد و خوشحال باشی عزیزم😍🦋
خیلی خوشحالم که خوب شدی و برگشتی گلم💛
منتظر پارت های بعدی هستم😚
سلام آجی جونم چ خوب😻❤
آره خوبم عالیم😍😂❤
اخی.. آره امتحانا کمرمونو شکسته😐😂
مرسی آجی😊💜
منم خوشحالم که آجیایی مثل شما دارم😃💙
منتظر باش😐😉😂😂
منتظرم😂✨💛
اجی اجی اجی اجی 😃😃😃( سوزنم گیر کرد😂)
قسمت ریسک رو دیدی؟ 😃 خیلییی خفن مفن بود❤ 🤩🤩
جونم😀😐😂❤
چی نههه کجا کی مگه اومده من چرا خبر ندارم😐
من برم ببینممممم😍
سریع ببین😃😃
پنالتی نیومده ولی ریسک اومدههه😆🤩🤩
واییی الان رفتم دیدم خدا بگم جرمیرو چیکار نکنه ای خدااا😐💔😂
مطمئنن برای قسمت 26 ریسک ۲ باید 30 سال صبر کنیم😑💔😂
دقیقا اونم جرمی که عادت داره قسمت های حساسو یک سال طول بده🙄😂💛
مطمئنن من تا اون موقع دق میکنم😐
عالی بود اجی ادرین و نکشی ها من اصلا پایان های تلخ رو دوست ندارم یه بار داستان با پایان تلخ خوندم انقد گریه کردم که نگو
مرسی😊❤
خودمم طاقت ندارم یه بار یه داستان خوندم هنوز یادش میوفتم گریم میگیره😐😂
وایییی من تازه عضو تستچی شدم ولی داستانات رو قبلآ میخوندم و عااااشقشونم ❤❤❤❤
سلام گلم ب تستچی خوش اومدی😉❤
خوشحالم ک دوسشون داری😀💜
😃💕❤❤
آجی عالییییی امیدوارم همیشه شاد باشی:-)
مرسی آجی😊❤
بهترین آرزویی ک میتونی برام بکنی بود😍😇❤
خواهش میکنم آجی امیدوارم که همیشه شاد باشی:-)
قربونت🤗😂❤
😊❤
سلام آجی عالی بود;-)
خواهش میکنم آجی کاری نکردم عزیزم:-)
چرا خیلی بهم روحیه دادی ممنونتم😇❤
سلام خواهش میکنم آجو;-)
مرضیه ترو خدا آدرین رو بک&ش!
دیگه هم با معجزه برش نگردون!
توی گودال ع،،ش،،ق که فقط گربه سیاه عذ&اب کشید (الهی بمیرم براااااش😭😭😭😭) حداقل اینجا بذار مرینت عذ&اب بکشههه البته از م٪&رگ آدرین!
خب هرچی بگم داستان لو میره پس بهتره فقط بگم😁:
قراره حسابی کپ کنید😐😂
حتما... بیخیال اگه بهت بگم ممکنه ازش ایده بگیری و همونجوری کنی!
ببین آدرین رو نجات بدی من میدونم با تو!
عالیییییی بود اجی عزیزمممم عالییییی☺☺🥺🥺😘😘
تروخدا زود پارت بعد رو بزار دارم دق میکنم 🥺
به خدا اگر ادرین بمیره میدونم و تو ها😑
من که ارزو میکنم ادرین بمی&ره!!
اما اگه مرضیه حتی اون رو هم بک٪شه باز هم با یه معجزه ای برش میگردونه!
چون من بهتر از هر کسی مرضیه رو میشناسم! (حتی بهتر از خودش!)
مرسیی آجو🤗❤
چشم میزارم😅
یا حضرت ابلفضل😐💔😂
عررررررر مرینت مردددددد👌😐
عالی بوددددددددددد🙃❤
جرررر اشتباه برداشت کردی تیر به سمت آدرین رفت😐💔
ممنون😄❤
نه اخه مبگه جیغ مرینت با صدای گلوله هماهنگ شد یعنی اینکه رفته سپر ادرین شده
جرررر😐
چی بگم والا حالا پارت بعد میاد خودتون میفهمید مح چ انسان ¢$€£ هستم😐😂😂
اجو ب خدت فش نده 😐👌
یاح یاح😂💜
هنوز نخوندم چون کلاس زبان دارم
ولی حتما عالیه بالاخره بعد از ۱ هفته🥳🥳🥳🥳
دو هفته
ممنونم😊❤
البته ۳ هفته😐