توگفتی هیچوقت دیگه ترکت نمیکنم.گفتم من برمیگردم بهت قول میدم. روبروی ویلگکس ایستادم یه ضربه محکم بهم زد که باعث شد پرت بشم اونور وقتی بلند شدم دستمو گرفتم که داشت درد میکرد گفت میبینم هنوز هم دستت درد میکنه.به مرینت نگاه کردم که نگران بود بعد به ویلگکس گفتم خفه شو عو.ضی.بعد بهش حم.له کردم اون همش منو میزد نمیتونستم شکستش بدم تنها راهم اینه که باید خودمو فد.ا کنم همه جام خو.نی شده بود بلند شدم و تبدیل به خودم شدم و خ.ون بالا آوردم همون لحظه مرینت دستشو جلوی صورت گذاشت و از چشم هاش اشک میومد ویلگکس گفت تسلیم شو تو هیچوقت نمیتونی منو شکست بدی.گفتم میدونی من توی این مدت یه چیزایی فهمیدم اگه تو بم.یری ربات هات دیگه کار نمیکنن.اون خندید و گفت خب تو چطور میخوای وقتی نمیتونی حتی شکستم بدی منو بک.شی؟تبدیل به چهار دست شدم ویلگکس رو محکم گرفتم و گفتم نابو.دی خودکار در پنج ثانیه ساعت گفت شمارش معکوس آغاز شد.ویلگکس گفت اگه اونو فعال کنی تو هم با من میم.یری.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)