
از زبان آدرین:رفتم داخل سلام کردم چشمم به مرینت خود🤯🤯🤯😨😨😨😨😨بعد نفهمیدم چی شد😶از زبان مرینت: آدرین اومد😨😨بعد نفهمیدم چی شد😶از زبان ماری:مرینت غش کرد افتاد رو دست من آدرین غش کرد افتاد تو دست کلارا ،خانم امیلی،آقای آگراست از زبان گابریل: گفتم:واییی این پسر چی میخوره آنقدر سنگینه سه نفره نمیتونیم بلندش کنیم😐🙄هر دو رو گذاشتیم رو مبل☺️بدو بدو آب قند برای هر دو درست کردیم آنقدر دویدیم که من نزدیک بود بیوفتم😶آب قند رو دادیم خوردن😊به هوش اومدن از زبان آدرین:با بیحالی گفتم:مرینت تورو خدا فکر این قلب رو بکن😣 گفت:جنابعالی هم فکر قلب من رو بکن😣همه گفتن:چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟مرینت گفت:هیچی فقط آدرین الان باید فاتحه بخونه😁 گفتم:چرا؟🤨 فاتحه ی کی؟🤨گفت:..........از زبان مرینت: گفتم:فاتحه ی خودت😁 آدرین با ترس باشد بعد گفت:ال فرار دوید رفت حیاط منم گفتم:گیرت میندازم بدو بدو رفتم حیاط به خاطر کفش های پاشنه بلند داشتم میوفتادم چشمام بسه بود که یهوووو از زبان آدرین:

دیدم مرینت داره میوفته سریع رفتم گرفتمش گفتم:خوبی بانو مرینت🥺گفت:نه پام😖 گفتم:چیشده؟😧نمیتونم بزارمش زمین دیدم بله پاس رو بالا گرفته🙁 گفتم:میتونی راه بری؟گفت:نه الان میخوام چطوری از پله ها برم بالا؟🥺«عکس اسلاید خونه عکس اسلاید بعد داخل خونه😘»

از زبان آدرین: گفتم: اینطوری😁بعد ب.......غ........ل.........ش کردم بر دمش بالا گفتم: مرینت تو چرا انقدر سبک هستی؟گفتا:من که مثل جنابعالی پر خوری نمیکنم😐😑 گفتم: باشه،بالا رو مبل گذاشتمش کفشش رو ماری اومد در آورد دیدیم پای مرینت بد زکم شده خیلییییییییییی بد😟از زبان مرینت:ماری پام پانسمان کرد میتونستم راه برم کفشم رو پوشیدم رفتم غذا ها رو بیارم ماری هم اومد کمکم☺️همه غذا ها رو بریدیم همه مخصوصا ماری داشتن با تعجب نگاهم میکردن گفتم:اممم چیزی شده؟ماری گفت:آ.آ.آ.آبج.ج.ی همه رو خودت درست کردی😨😨 گفتم:بله خودم درست کردم ☺️ بفرمایید بشنید😇از زبان آدرین:مامانم گفت:ع..ر..و..س خوشگلم یادت باشه از اینجور غذا ها زیاد درست نکنی آدرین قرارحسابی چ.ا.ق بشه😅مرینت گفت:خانم امیلی نگران نباشید عمران بزارم آدرین از ورزش کردن در بره و نگاه ترسناکی بهم کرد😣«نگاه مرینت:😏😌😈»گفتم:من عمران غذا بخورم😖 مرینت گفت:فعلا بخور کاری ندارم نترس☺️

«لباس مرینت😍»از زبان...................(کسی که انتظار ندارید هست😉)از زبان...... تیکی: داشتم پرواز میکردم که دیدم مرینت پاش زخمه رفتم پیشش دستم رو گذاشتم رو کفش دقیقا جایی که زخم شده بود🙁 گفتم:«رو مارا تاسا مید ریاندی🪄»و از آنجا رفتم☺️از زبان مرینت:سوزش کوچیکی روی زخمه پام احساس کردم که از بین رفتن بعد فهمیدم باندی که ماری بسته بود نیست 😨 بعد از اینکه غذا مون رو خوردیم همه ی ظرف ها رو ماری برد منم کفشم رو در آوردم دیدم نه باند هست نه زخم😨 گفتم:م.م.ماری آد.رین یا خدا😱😱 همه گفتن:چی شده؟گفتم:نه باند دام هست نه زخم😨گفتن:چییییییی😱😱 همه به پام نگاه کردن و گفتن: چطور ممکنه😮

لباس آدرین ☺️ اسلاید بعد چالش😍
چالش:تیکی اینجا در چه شکلی هست؟☺️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ببخشید عشق شیرن ۵ رو پیدا نکردم
سلام عزیزم عشق شیرین 5 توی اون یکی اکانتم هست توی نظر های آخرین تستم
عالی بود
مرسی عزیزم 💓
عالییییییی بوددددد😍😍
مرسی آبجی خوشگله خودم ❤️🤩
پارت بعد درحال بررسی هست 😘
چه رنگای متضادین لباسای مری و آدرین😁❤❤❤❤
😂☺️❤️
ج چ: نمد کوامیه دیگه😅❤
نه❤️
عالیـــــــــــ بود آجو♡♡♡
♡_♡
مرسی خوشگلم 💖
فالوویی بفالوو:))
فالویی☺️
این پارتم عاااالیییه
حال ندارم بخونم
ولی عالیه🤣🤣
😂😂😂💖💖💖
😂💖💝😉 💞💗❤️💌
☺️