.......
از زبان اما:باورم نمیشه مرد اون قرار بود مارو پیشه مامان بابا ببره حالا چیکار کنیم رفتم پیشش که یکدوم از اون نقابدارا که انگار خانم بود گفت« بلند شو قدیما کارت بهتر بود الان چیه اینجا گرفتی خوابیدی» منم با تلفیقی از ناراحتی و خشم گفتم« چی میگی اون مرده » زنه گفت« همه اینا نقشه» بعد یه لگد زد و گفت بیدار شو. من میخاستم بچیزی بگم که دریک عین زامبیا بلند شد و گفت« حق با توه نباید انقدر سوسول بازی در میاوردم» بعد رو کرد به اقاهه و گفت« زور نزن نمیتونی منو بکشی چون من شاهزاده شیاطینم» بعد اقاهه با خشم اومد سمتش ولی دریک با یک فن زیبا جاخالی داد و خورد به تخت رو کردم به دریک و گفتم« حالا چی؟» دریک اول یه نگاه مغرورانه گرفت بعد رو به من کرد و گفت« فرار» با تعجب گفتم« چی؟» که دستمو گرفت و رفتیم داشتیم میرفتیم بیرون که اقاهه جلومون سبز شد و گفت« فک کردی میتونی به این راحتی از دستم فرار کنید سربازا بیاریدش» بعد سربازا لوئیسو بادستای بسته اوردن خواستم برم پیشش که دریک با دست جلومو بعد رو کرد به اون و گفت« هر کاری میخای بکن من الفرار»
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
چج: اما و هیوگدو
میتونی عکشون رو درست کنی ?????
داستان قشتگی بود
مرسی🌹
اما
عالییییییییییییییییییییییییی بودددددد
ج چ: اما..
میشه پارت بعد رو بزاری؟
نمیدونم شاید امروز گزاشتم سرم خیلی شلوغه
عالی بود بعدی رو کی میزاری؟؟؟
ممنون شاید فردا پس فردا
نمیشه زود تر بزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اولین کسی هستی که میخوای زود بزارم بخاطر این امروز از صبح تا قبل از ظهر میزارم آخه دیرم منتشر میشن
عالییییییییی بود
ج چ: همه شونن🦄🐉🦁
ممنون که انجان دادی
عالی
ممنون