
# تا برسیم مارسی یه بند با ادرین جرو بحث کردم اون گفت من گفتم اخرشم که هواپیما فرو امد با حرص دسته ی ساکمو گرفتم و دنبال خودم کشوندم از شانس گند منم تاکسی گیر نمیومد که هرچیم به بابا زنگ میزدم ور نمیداشت که دیدم یه ماشین خیلی خوشگل داره برام بوق میزنه رانندشو که ننیشناختم اما تا شیشه عقب پایین اومد پایین دیدم ادرینه .. اوففف این ول کن ما نیست --- بیا برسونمت خانوم خوشگله +++ نمیخوام --- گفتم بیا لج نکن +++ گفتم که نمیخوام بیام --- اون چند تا پسر دارن دیدت میزنن اگه میخوای بدونی اونشب اگه به دادت نمیرسیدم چه بلایی سرت میومد خب سوار نشو منم رفتم +++ نه نه وایسا . سوار میشم در ماشینو باز کردم و نشستم راننده هم چمدونمو گزاشت صندوق عقب تو راه من همش بع بیرون زل زده بودم خیلی عصبانی بودم که با لمس دستام سرمو چرخوندم دستشو گزاشته بود رو دستام . (اخییی) +++ چیکار داری میکنی --- هیچی دستمو سریع کشیدمو و جمع کردم تو بغلم که سرشو گزاشت رو پام به من خیره شد و بهم یه چشمک زد خدایا من چه گیری کردما +++ چی شده پیشی کوچولو خوابت میاد --- میو میو (سرشم تکون میداد ) +++میو میو هم میکنی خرس گنده ---عه چرا همش لقب من عوض میشه +++ چونکه همشون برازندته --- وای من چقدر ارزشم بالاست که برازنده لقب های زیادی از سوی شما شدم +++ بی مزه --- نمک بیارم خدمتتون +++ پیاده میشم --- چی کجا؟ +++ اگه بلند شی از رو پای من چشما کورتو وا کنی میبینی که سر کوچمونیم --- خب ، اره راس میگی +++ خدافس --- صبر کن +++ باز چیه --- تشکر از من یادت رفت از تو میفم یکم پول در اوردم و پرت کردم تو ماشین و رفتم ماشین ادرین هم گازشو گرفت و رفت خیلی خوشحال بودم بالاخره بعد چند ماه اومدم پیش بابا و مهم تر از همه الکس داره ازدواجمیکنه هنینطوری که داشتم میرفتم چند نفر که صورتشونو پوشونده بودن دورمو گرفتم منم با یه ترفند از زیر دستشون در رفتم مطمعنم ادمای اون قاتلن بدو بدو رفتم تو یه مغازه که اونا هم گمم کردن بعد که مژمعن شدم رفتم سمت خونه در که زدم بابا با خوش رویی ازم استقبال کرد بعدشم رفتم الکس ازم استقبال کرد بعدش که کلی رفع دلتنگی کردیم من رفتم اتاقم و از خستگی تا لباسامو عوض کردم و دراز کشیدم رو تخت خوابم برد. #
صبح با جیغ جیغ الکس بیدار شدم که میگفت بلند شو کلی کار داریم بدو یعنی من بدبخت نمیتونم درست بخوابم امروز باید کارت عروسی هارو پخش میکردیم پاشدم و رفتم حموم و نزدیک یک ساعتی اون تو بودم بعد که اومدم بیرون یه پیراهن بلند با یه ساپورت پوشیدمو بعدشم موهامو فر کردم و ریختم دورم و کارتارو از الکس گرفتم و رفتم برای پخش کردنشون. اولین کارتو بردم دادم به الیا بعد الیا چونکه خیلی هیجان داشت و میخواست یه چیز مهمی رو بهم بگه گفت که باهام میاد که با هم کارتارو بدیم... + خب الیا چی میخواستی بگی - امم خب یادته اونروزی که اومده بودی خونمون یه پسر بود دم در یه پاکت بهم داد؟ + چی کی ؟ کجا ؟ کدوم پسر »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»» یاداوری الیا.چیزی شده؟ مرینت.امم نه چیزی نشده .اون کی بود اومده بود دیدنت؟ آ اون هیچکس بابا.دیدنم نیومده بود . اومده بود چیز کنه .امم چی بود اها یادم اومد .اونده بود یه پاکت بده بهم. م.واقعا پس چرا انقدر ترسیدی و رنگت پریده ؟بگو چی شده زود باش سریع آ.دروغم کجا بود ،اخه چرا باید دروع بگم دختر گفتم که یه پاکت اورد برام همین م.باشه الیا جونم عصبانی نشو داشتم سر به سرت میزاشتم ☺️ »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»» -مرینت حواست کجاست میگم یادته؟ + اره اره یادم اومد - خب بعد یادته وقتی اون پسره ارین + ارین نه ادرین - حالا همون ادرین با ماشینش زد به پات یه پسر کنارش بود + اره مگه میشه یادم نره خب اون پسره چه ربطی داره به کسی که اومده بود دم در خونتون - خب هم.ن بود دیگه + چیییی ؟ نینو - تو از کجا میشناسیش؟ + تو مدرسه ماست با ادرین - اوو چه عالی منم میام ثبت نام کنم + الیا خودتو جمع کن درست بگو ببینم چه خبره - باش اول بزار بریم کارتای رز و جولیکا و میلن با ایوان رو بدیم بعد که وقت شد سر فرصت میگم برات + باش بریم دوتایی رفتیم و کارتارو به رز جولیکا دادیم و بعدش بع میلن و ایوانم دادیم و با الیا رفتیم خونه ما تو اتاقم نشسته بود که الیا با تعجب به چندتا کارتی که تو دستم بود نگاه میکرد. +مرینت میگم اونا مال کین؟ - اینا مال دوستای مدرسمن + مگه میدونن دختری؟ - فقط دوتاشون میدونن + کیا؟ -
چیزی نمیگم درسته ولی چرا حمایت ها اینقدر کمه ده لایک کمه واسه این داستان دو خط که نمیزارم فقط اندازه یه کنا هر دارت میذارم شما هم اهمیت نمیدید فقط میخونید .اگه حمائت ها کم بود کلا ادامه نمیدم داستان هام رو
دیان و لوکا + اها اون وقد چطوری میخوای به دستشون برسونی ؟ - به دیان با مسیج میفرستم براش و مطمعنم که با سابین میاد برای همین دوتا کارت برای دیان برای لوکا همنمیفرستم الکس خواست دعوتش کنه به من ربطی نداره + تو نبودی عاشق پیشش بودی؟ - اشتباه کردم #پریا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستانت خیلییی قشنگه
میشه ادامش بدی لطفا♥️
حتما عزیز بعد امتحانات
مرسییی♥️
عالی بود گلم
عالی