عشق سلطنتی پارت ⁴فصل دوم

مرینت:داشتیم می رقصیدیم دیگه داشت حالم به هم می خورد رادمان:مرینت چند سالته مرینت:این چه شوالیه که می پرسه پسره ی احمق یک لب خند به زور زدم گفتم ۲۰ رادمان:پس دوساله داری برای دانشگاه می خونی مرینت:آره

دیگه هیچ حرفی نزدیک وقتی آهنگ تمام شد رفتم پیش بقیه یک ساعت بعد مهمانی تمام شد لباس راحتی پوشیدم رفتم توی رخت خوابن و خوبیدم

(خوب میریم سراغ آدرین خان آدرین:چه عجب سراغی از ما گرفتی😒نویسنده:اگه برو نقشت را بازی کنم که وگرنه مرم آدرین:باشه نویسنده😎😎 )آدرین:بعد مهمانی رفتم تو اتاقم هم مری خوشگله هم آدرینا بهتره یکم روی آدرینا غیرتی باشم بعد گرفتم خوابیدم 😴😴😴

خوب تمام شد ببخشید که کم بود لطفاً لایک و کامنت بزارید ممنون میشم بایییی