
آدرین: دیگه داشتم می*مرد* م دلم نمی خاست یه جا بشینم پس یه نقشه کشیدم یه کیف برداشتم یه هودی توش انداختم اون هودی سیاه بود یه هودی هم پوشیدم اون سفید بود رفتم بیرون . املی : آدرین کجا . آدرین: میرم بیرون با دوستام خاستم بیام زنگ میزنم . املی : باشه به سلامت 😊. آدرین: خدافظ😁
آدرین رفتم سمت هتل بورژوا تند رفتم آخر هتل تو دست شویی لباس عوض کردم و اومدم بیرون یه خدمت کار داشت با چرخ دستی همه چیزا رو جا به جا میکرد کیفم و انداختم تو چرخ دستی و در پشت و باز گذاشتم و از در جلو یا همون در اصلی رفتم بیرون
مرینت: دیوید گفت لباس عوض کن بریم بیرون . منم همین کارو کردم نمی دونم چی کار میخواد بکنه یه 🔪جیبی برداشتم و رفتم همراهش بیرون ، با ماشین رفتیم تو خیابونا چرخ میزدیم یهو به محوطه ای رسیدیم که دور تا دورش درخت بود
دیوید : پیاده شو خ.نگ.گو.ل . مرینت: پس میخواد وارد عمل بشه باید حواسم خوب جمع باشه . مونو دو نفر بردن تو انبار و رو صندلی گفتن بشینم و دستام و بستن .دیوید: خب خب اگه از اول پدرت منو و پدرمو لو نمی داد الان اینجا نبودی مرینت . مرینت: تو ..
دیوید : من چی . مرینت: خیلی خیلی پستی ، ضعیفی.....دیوید: ساااااااکت !!!!!!😡مننن ضعیفی نییییییییییییستتتتتتتم . مرینت؛ پس اگه نیستیییی میتونی جلوی اینو ، بگیری 😏. دیوید: چرا لحنت ...... یه کارمند: رئیس رئیس . دیوید: چیه چرا داد و بی داد میکنی . کارمند: اتفاق بدی افتاده اونا... دیوید: دختره ی.😡😠😖😣😳چه جوری دستات و باز . مرینت: چی فکر کردی ما ها اونقدر که فکر میکنی ساده نیستیم . و 🔪رو نشون دادم بعد گفتم راستش من ....
خب خب داستانمون داره کم کم تموم میشه شاید فقط یه پارت یا دو پارت مونده تا تموم بشه ممنونم از حمایت ها تون 🌹تا بعد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاولی
مرسی
فدا
عالیییییییی بود اجی جووووونم
مرسییییی ❤❤❤❤❤❤❤
عالیـــــــــــ بود کیوتم💕💕
خیلی ممنونم 🌹🌹🌹🌹
آجی میشی ؟
فاطمه هستم ۱۲ ساله 😚
حتما 😍
ثنا دوازده سالم تموم شده
مرسی اجییییی
حتما معرفیت میکنم اجی
آجی معرفی شدیییییی😍😍😍
مرسییییی❤❤❤❤❤❤
عالیییییییی بود😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
مرسیییییییی