
ꪶꫀᴛ's ᧁꪮ
ℳ𝒶𝓇𝒾𝓃ℯ𝓉𝓉ℯ💖#توی این دنیای تاریک با .....میدونی چیه!هنوز این اهنگو کامل نکردم مارسل!گیتارو داخل جاش گذاشتم بردم گذاشتمش پشت تخت خودمو روی کانپه پرت کردم عجب روزی بودا نه؟ ولش حالا چه کار کنم؟امم .لوکاس:مرینت بیا پایین!یا خدا معلوم نیست چی شده .در اتاقو باز کردم رفتم بیرون.مرینت:بامن کاری داشتین پدر؟لوکاس: وسایلتو جمع کن میریم پاریس!مرینت:پاریس!برای چی؟لوکاس:اینش دیگه به تو مربوت نیست برو.دوباره برگشتم تو اتاقم مرد ت.ی.که اه خیر سرش بابامه برو بابای بچه های هم سنو سال منو ببین والا به خدا اه.چمدونو در اوردم هرچی که لباس داشتم ریختم داخلش البته زیاد لباس ندارم به خاطر این که اون دوتا(داره مامان باباشو میگه)فکر میکنن پول خرج کردن برای من یه زرر مالی محصوب میشه شاید ۵ تا دست لباس خونگی با دو دست لباس بیرونی داشته باشم اه حتی پسراهم از من بیشتر لبلس دارن اصلا وقتی حاضر نیستین برای بچتون پول خرج کنید اصلا چرا بچه دار شدین اه.این زندگی منه ...زندگی منو برادری که دیگه با من نیستش!به قاب عکس که روی میز بود نگاه کردم باورم نمیشه اونا به خاطر پول بچشونم قربانی کرده باشن من هیچ وقت نمیبخشمشون اونا باعث شدن برادرم جلوی چشمم پر پر بشه!
نمیتونم ببخشمشون اونا حم ندارن از جنس سنگن میدونم منم به کشتن میدن .خودشونم خوب میدونن من دوست داشتم پلیس شم ولی باعث شدن که دنیا برام سیاه بشه تاریک تاریک بدون هیچ رنگی!دست خودم نیست ولی وقتی یاد مارسل میوفتم اشکم در میاد .لباسرو تا کردم گذاشتم تو چمدون یه دست لباس بیرونی گذاشتم بعد حمام به پوشمش .مریانا:مرینت بیا باید یه چیزی بهت بدم!بعدم رفت بیرون! خوب مامانم یکم قابل تحمل تره تا بابام از جام بلند شدم پشت مامانم راه افتادم .رسیدم به اتاق اون دوتا.ارو در زدم.مرینت:مادر منم اجازه هستش؟مریانا:بیا داخل.در اروم باز کردم به مامانم نگاه کردم یه شومیز بنفش پرنگ تنش بود با یه شروال مشکی موهاشو گیس کرده بود یه جعبه دستش بود.مرینت:مادر با من کاری داشتین؟مریانا:بیا اینجا.در بستم رفتم لبه تخت نشستم .مریانا:این صندوق چه هر وقت از ما جداشدی کسی تورو نجات داد باز کن یادت باشه تا اون موقع بازش نکن باشه.سرمو تکون دادم روی پیشونیم بوسه زد از اتاق بیرون رفت.منظورش چی بود که هر وقت نجات پیدا کردم؟

از روی تخت بلند شدم رفتم سمت اتاقم صندوق چه قهویی رنگی که با نوار های طلایی روش کار شده بود توی دستم بود رفتار مامان حرفاش بدجوری مغزمو درگیر کرده بود خدایا مغزم داره میترکه در اتاقو باز کردم صندوق چه گذاشتم تو ساکم حولمو گرفتم رفتم توی حمام اب باز کردم توی وان دارز کشیدم احساسم بهم میگه این تازه اول ماجرا های عجیب منه قرار کلی اتفاق بیوته اره اینو میدونم.اب بستم با حوله خودمو خش کردم شروال لی پوشیدم با یه لباس استین بلند مشکی موهامو خوش کردم اروم شروع کردم دست کردنشون.لوکاس:مرینت بیا باید بریم.مرینت:چشم.کافشن تنم کردم کفشمو پوشیدم چمدونمو گرفتم زدم بیرون از اتاق گیتارمو روی دوشم جا به جا کردم پریدم توی حیاط .سوار ماشین شدیم رفتیم سمت فرودگاه.خوب مردم مارو به انوان یه شرکت دارو ساز معتبر میشناسن ولی بی خبرن که اون دارو ها چه بلایی سرشون میاره.وارد فرود گاه شدیم رفتیم سمت باجه بیلیت با کلی دنگ فنگ تونستیم سوار شیم اونم چه جوری اینجوری که مامانو بابا برن بخش اختصاصی من بخش معمولی😐ایبی نداره از کانادا تا پاریس ۶ ساعت راه یکم کلم دم میزنه .من طرف پنجره بودم بغل دستم خالی بود که.دختره:خاله اجازه هست بشینم؟نگاهمو از منزره که از پشت پنجره معلوم بود گرفتم به سمت چپم نگاه کردم یه دختر بچه ۱۰ ساله بود.مرینت:البته بشین عزیزم.اروم روی صندلی نشست.زن:ببخشید خانوم این دختر جاش اسنجاست.مرینت:اصلا مشکلی نیست راحت باشید.
دختره:خاله اسم شما چیه؟مرینت:خوب اسم من مرینته اسم تو چیه؟دختره:ادرینا هستم.مرینت:خوشبختم .ادرینا:همچنیان.که.پیشختمت:ببخشی اگه ممکنه میزاتنو باز کنید .میز خودمو ادرینا باز کردم پیش ختمت شام گذاشت رفت.ادرینا:خاله کلویی میشه به داداشی زنگ بزنی؟کلویی:نوچ چون تو هواپیما نشستیم.ادرینا:ای بابا.مرینت:نگران نباش زود میرسیم پاریس.𝐴𝑑𝑟𝑖𝑛💚#نینو:ادرین پاشو الانه که هواپیما بشینه .ادرین:باشه باشه خوب بریم .ماشینو روشن کردم حرکت کردیم سمت فرودگاه پاریس.الیا:خدا کنه کلویی دست پر اومده باشه!لوکا:من که چشم اب نمیخوره.الیا:تو اون همیشه به هم میپرید ادیه که این حرفو بزنی.ادرین:بسه دیگه رسیدیم.هم پیاد شدن در ماشینو قفل کردم رفتیم داخل .پزیرش:کاری از دست من بر میاد؟نینو:ببخشید هواپیمای کاناد نشسته؟پزیرش:نه ۵ دقیقه دیگه میشینه.ادرین:ممنون.رفتیم روی صندلی نشستیم تا هوا پیما بشینه.
(الا هواپیما نشسته😐✌️)ادرینا:داداشییییی.ادرین:بیا ببینم وا که چقدر دلم برات تنگ شده بود.تو بغلم فشارش دادم .ادرینا:داداش دارم خفه میشم اه خاله مرینت! رد چشماشو گرفتم که خوردم به یه خانوم که روی پله برقی بود.سرشو برگردوند یه لبخند زد دستشو تکون داد ولی یه مرد اونو به جلو هول داد.نمیدونم چرا هیچی نگفت حرف نزد.کلویی:ادرینا اون پدرش بود اره؟ادرینا:اره .پدرش!اخه کدوم پدری همچین کاری با دخترش میکنه؟به شمام حواسم به اون دختره بود رفتن توی ماشین نشستن.ادرینا:اسمش مرینت .الیا:دختره بیچاره معلوم نیست چی میکشه مگه مادر نداره؟ادرینا:داره ولی بهتر از پدرش نیست من خودم دیدیم حتی نمی تونه از خودش دفع کنه(بچم ۱۰ سالشه حالیشه) گذاشتمش پایین برای تو گفت که همچین پدر مادری داره؟ادرینا:نه ولی وقتی میخواست پیاده بشه از رفتار پدر مادرش فهمیدم.لوکا:عجب بیاید بریم من دیگه نمیتونم به این یکی رسیدگی کنم.سر تکون دادم رفتیم تو پاشین نشستیم دروغ چرا کل فکرم شده بود اون دختره این که چه زندگی داره...باید چه کار کنم؟
تمام دستم شکست از دیروز تا الا دارم مینویسم لایک کن باشه😃😐راستی کارنامه دخشانم اومده😐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
امیدوارم همه شو عالی داده باشی
اخه درسا خیلی سنگینن معلمام که دیگه نگم
اره والا مامان بابا هاهم فشار میزارن
اره
عالی بود
ممنون
خ عالی بود
مرسی
عالی بود
حالا چند گرفتی من که بهمون نگفتن کی میدن ولی تو این دو سال زیر نوزده نگرفتم
فقط زبان کم گرفتم اونم به خاطر این که معلم ....بهتر نگم مثل چیه
عالییییییییییییییییییییییییی بودددددد 🤍✨
پارت بعدیییییییی💕☁
مرسی
محشرررررررررررررررررررررررررررررررررررر بود اژولی😆😆😆😆😆😆😆😆😆😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😻😻😻😻😻😻😻😻😻😘😘😘😘😘😘😘😘😘❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
اجولی منم کارنامه ام هفته دیگه میاد ولی فکر کنم خوب داده باشمش😄😅😅😅😅😂😂😂😂😂
عجب من که ترم دوم پدر در میاد
عالی بود آجی جون
ببخش کام نزاشتم یع مدت تستچی نبودم...
مرسی
اهان فکنم بدونم...
اجی ما هفته دیگه کار نامه میگیریم برایمان دعا کن
دعا میکنه ولی اگه امتحان گند زده باشی دعا هیچ تعصیری نداره😐😂
عالی یود
منم کارنامه درخشانمو گرفتم دوتا زبان : ۱۹ عربی :۱۸ سه تا امتحان حالم بد بود گفتن بعد ازت میگیرم دوتا رو ۱۰ دادن یکی ۱۹ البته گفتن ۱۰ ها درست میشه ولی باز گند زدم
هی هم دردیم😐😂
😂
عالی بودددددد💓
مرسییی