
(بعد شهر بازی)از زبان مرینت: از شهر بازی خارج شدیم.. ماشین اونور خیابان پارک شده بود...منتظر بودیم یکم از شلوغي ماشین ها کم بشه تا از خیابون رد بشیم که یهو میا دست منو و ادرین رو ول کرد و دوید طرف خیابان..همزمان یه ماشین با سرعت خیلی زیاد داشت میومد که با میا برخورد کرد.. برخورد ماشین با میا و جیغ من همزمان با هم بود..
سریع دستمو از دست ادرین ازاد کردم و دوییدم پیش میا.. گرفتمش تو بغلم.. اشک هام جاري شدند.. ادرین رو زانوهاش نشست به میا خي. ره شد.. بعد چند دقیقه بلند شد و رفت سمت راننده ماشیني که به میا زَد.ه بود..شروع کردن به داد و بیداد کردن... ادرین یه چیز میگفت و مَرده یه چیز دیگه... اخر خودم بلند شدم داد زدم: بسه دیگههههههههه زنگ بزنین امبولانس بیاااااااااااد...
یکی از افرادی که دورمون جمع شده بود زنگ زد و بعد چند دقیقه امبولانس رسید و میا رو بردند منم سوار شدم.. ادرین هم با ماشین اومد.. تو کل راه گریه میکردم و پرستارا دلداریم میدادن ................ رسیدیم بیمارستان میا بستری بود و من نشسته بودم رو صندلی منتظر دکتر بودم و حالم افتضاح بود... ادرینم دست کمی از من نداشت.. در باز شد و دکتر اومد.. سریع رفتیم پیش دکتر ... حال میا رو پرسیدیم که گفت: اسیب زیادی به سرشون وارد شده و هنوز بی هوش هستند.. سرم داشت منفجر میشد از این همه فشا.ري که روم بود..
دکتر: الان میتونید برید داروهایش رو بگیرید.. ادرین رو به من گفت: من میرم تو بشین اینجا.. سرم رو تکون دادم.. نشستم رو صندلی... پنج دقیقه از رفتن ادرین میگذشت.. یهو پرستارا و با دکتر رفتن تو اتاق میا.. استرس مثل خو.ره به جونم افتاده بود..... چند دقیقه بعد همه شونبیرون اومدند رفتم پیش دکترو گفتم: چی شده؟ _معذرت میخوام اما... ایشون به کما رفتند....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عه وا خدا مرگم بده چی شد یهو 😐😐😐
پارت بعد رو دوباره گذاشتم🤧
پارت بعد منتشر نمیشه😐💔
کلا از صبح هیچ تستی منتشر نمیشه😐🤧
توی نظر سنجی بنویس یا توی کامنت بنویس
عالی بود 😍
مرسیییییییی
عالی بود فداتشم
مرسیی
عالیییییئیی
مرسیی
اخییی میا گناه داره
عالی بود
مرسی
خواهش
هــــــــــه بلخره امد خیلـــــــی ممنون عزیزم بازم بزار
چشم
عالیییییی بود❤
مرسی
عالی بود
ممنون