سلام اومدم با پارت بعدی داستانم
از زبان مرینت: ساعت ۹:۳٠ بود بلند شدیم و صبحانه را خوردیم آلیا از قبل وسایل هامون را جمع کرده بود البته قرار بود خودش هم با هامون بیاد خداحافظی کردیم و سوار کالسکه شدیم چون با کشتی میرفتیم باید لباس کوتاه میپوشیدیم تا تو دست و پا نباشه
☆ عکس اسلاید لباس مرینت ☆
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
اجی من هنو منتظرمااا😊
سلام عزیزم بله تو صف بررسی من ند وقتی تو تستچی نبودم در عوض فعالیتامو زیاد میکنم
عالی بود😍
ملسی عشقولم
عالی بود❤
نتناص خودمی
ناناص
پارت بعد کی میاد؟؟؟؟؟
سلام عزیزم یکم مریض حال بودم تاخییر داشت انشالله از فردا شروع میکنم به نوشتن
ایشالا زودتر خوب شی💫
پارت بعدی😍😍
ج چ:نه
منتظر پارت بعدی هستم😉
عالیی بود اجو❤❤
ج چ : نه نمیدونم چی هست 😐😂
عالی بود هست و خواهد بود
جچ: نه چی هست ؟
ملسی ناناص 💟
یه بازی شبیه سازی آفلاین نیاز به اینترنتم نداره خیلی بازی باحالی شخصیت هاش را هم خودت انتخاب میکنی و همون شخصیت را بازی میکنی تو گوگل یا کروم بزن با هاش آشنا شو