🍫پروژه تولد بومگیو(تی اکس تی)🍫

( تو+) ( بومگیو _) ( یونجون#) (کای@) ( تهیون&) ( سوبین÷) + اوپا یه بار سوتی ندی خیلی مهمه ها🙂 #ای بابا ، چرا همه فک میکنن من سوتی میدم😶 ÷چون تو خود سوتی ، کلا سوتی رو از روی تو ساختن🙄

#جدیدا خیلی حرف میزنیا و ما هاج و واج به دعوا این دوتا نگا میکردیم ÷ اصلا چرا باید یونجون این نقش رو داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ &چون همه مشغول به کاری هستیم😐 # دلم میخواد دهن هر دوتاتون رو با خاک یکسان کنم @الان احساس میکنم که از اون مکنه های هیونگ نما هستم 😌 #.&.÷تو یکی ساکتتتتتتتتتتتت @اصلا ولش کن ا/ت یه بار دیگه مرور میکنی کار هارو؟

+ خیلی خب یونجون اوپا: خبر میده 🤔 تهیون اوپاو کای: تزیینات رو انجام میدن🥺 سوبین اوپاهم خوراکی هارو آماده می‌کنه 😋 راستی سوبین اوپا یادت نره روی کیک کلی انبه و توت فرنگی باشه بومگیو دوست داری 😌 ÷امر دیگه ای؟😑 + فعلا نیست 😉

داشتم باهاشون حرف میزدم و نکات رو میگفتم که با صدای گوشیم ساکت شدیم رفتم و کوشی رو برداشتم دیدم بومگیو +الو _ ا/ت کجایی؟ مگه قرار نبود بیای ؟ + ببخشید یکم کارم طول کشید الان میام _ اوکی ( قطع کرد) +خب من باید برم برای بار هزارم سوتی ندید همگی : باشههههههههههههههه

بعد از چند دقیقه رسیدم خونه پشت در سعی کردم یه بار دیگه دیالوگ ها رو به یاد بیارم و رمز در رو زدم و وارد شدم. خودمو مثل مریضا انداختم رو مبل و با صدای ضعیفی بومگیو رو صدا زدم _ اومدی ؟ + وای اصلا حالم خوب نیست _ چیشده؟ الان برات آب میارم . برام آب آورد _ چرا اینجوری شدی؟ فکر کنم از کار زیاده + نه بابا . الان وقت زنگ زدن تهیون و دوساعت حرف زدنش با بومگیو بود و بله ؛ درست جوری که برنامه ریزی کردیم سر موقع بومگیو هم رفت تا جواب بده

و من هم از فرصت استفاده کردم و به طرف اتاقم رفتم یه لباس مجلسی ولی ساده انتخاب کردم پوشیدم و روش یه پانچ بلند پوشیدم که معلوم نباشه اومدم بیرون و بله . هنوز داشت با تهیون حرف میزد داد زدم + بومگیو یه مشکلی تو کمپانی پیش اومده من برم _ ولی حالت خوب نبود + عیب نداره زود میام ( عکس لباس👆) خب این پارت تموم شد لایک و کامنت بزارید برای پارت بعد 🌹🌹🍿🌹🍿