بعد از برخورد ما (جیمین)

قبل از اینکه داستانو شروع کنیم اینو بگم من پارت یکو‌ چن روز بعد از اینکه پارت یکو نوشتم تایید دادم ولی ممکنه پارت دو زودتر بیاد اگه اینطوری شد ب بزرگی خودتون ببخشید مشخصات تو : اسمت پارک یونا (فقط همین اسم به ذهنم رسید) ۲۱ سالته ی دختر درون گرا خیلی خوشگل که همه ی پسرا روش کراش دارن صدای خیلی خوبی داری ولی رو نمیکنی عاشق پیانویی و پیانو زدنت عالیه ولی بازم رو نمیکنی عاشق شکلاتی مامانت وقتی بچه‌بودی‌فوت کرده (زبونم لال‌ . جدی نگیر فقط تخیلات منه)‌ با بابات قطع رابطه کردی

صبح از خواب پامیشی میبینی ساعت ۹ و تو بازم خواب موندی و امروز اولین روز دانشگاته (سال دومی) سریع لباساتو میپوشی میزنی بیرون (تنها زندگی میکنی) ۹ طبقه با پله میای پایین که میفهمی نه گوشیتو نه کیفتو آوردی سریع باز میدوی میری بالا و برمیگردی و میدوی باز تا به اتوبوس برسی بع یادت میاد که ماشین داری (خلاصه تا هلاکت نکنم آروم نمیگیگیرم) سریع سوار ماشین میشی که وسط راه ماشینت خراب میشع و ماشینو ول میکنی و میدویی به سمت دانشگاه میرسی بع دانشگاه ..

میفهمی که دانشگاه یه مشکلی پیدا کرده (لوله گازش ترکیدع) برا همین کلاسا با چهار ساعت تاخیر شروع میشه و تو دوساعت زودتر رسیدی سوجین (بهترین دوستت): به به ببین کی اینجاس اسکل منننن باز خواب موندی نع ؟ کی‌خواب نمیمونی تو 😂 تو:اولن اسکل خودتی دومم خواب نموندم ماشینم خراب شد عنتر 😒 سوجین : بلا بلا بلا تو :😐😒 بلاخره میرید سر کلاس هشت ساعت گذشت و دانشگاه تموم شد تو : هوفففف تا الان ک گند گذشت خدا بهم رحم کنه بقیش

تصمیم میگیری تا خونت پیاده بری که ی زره حالت خوب شه داری تو ی کوچه راه میری ک یهو یکی محکم بهت میزنه و میخوری زمین ...

همونی ک زد بهت: خوبی ؟ حالت خوبه ؟ ببخشید کلی آدم دارن دنبالش میان و جیغ میزنن و میگن خدایییی مننن خیلی خوشگلییییی خیلی جذابییییی واستاااا تو یهو دستشو میکشی و میدویی میبریش تو ی کوچه تو اون کوچه سه تا کوچه دیگه هم هس یکیشون خیی تنگه و باریک و تاریک

میبریش تو اون کوچه انقد کوچه هه باریکه که بهم چسبیده بودین

تو خیلی تعجب میکنی میکنی تو : توووو تو ...

خوب خوب این پارت یک

نظر بادت نره

بای بای