خوب اینم پارت دو ✨
از زبان جیمین:از تخت خواب خودم بلند شدم.رفتم روشویی و دست و صورت خودمو شستم.رفتم حموم.هنوز فکرای دیروز از سرم بیرون نمی رفت.نمیدونم چرا ولی حس میکنم یه اتفاقی قراره بیوفته...ولی نمیدونم چه اتفاقی؟....
اومدم بیرون از حموم.لباسامو پوشیدم و رفتم صبحانه بخورم.بعد از صبحانه زنگ زدم به شوگا:#سلام.چطوری؟+علیک سلام.هییی بدک نیستم...#امروز ساعت چند میای شرکت؟+مگه منم قراره بیام؟#آره.خبر نداری؟+اوووف! حوصله ندارم ولم کن!#مگه داشتمت؟تو باید بیای!+مگه من مامانتم؟ها؟#.....😡.....+برو بابا!به یکی دیگه بگو!#یونگی.....+د.ر.د!😐#باشه.باشه برو به د.ر.ک ج.ه.ن.م+خوب فعلا از زبان جیمین:زیر لب یه ف.ش جانانه به شوگا دادمو سوار ماشین شدم رفتم شرکت.حداقل با اون کارایی که اونجا هست میتونم یکم خیلی خودمو جمع و جور کنم از بابت این فکرای بد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
پارت بعدیییییییییییییییی
قول میدم بعد بزارمش🍃
آره.توام همینطور نازنینم🤍🍃
آجی چرا پارت بعد رو نمیزاری؟🥲
آج من امتحان دارم میدم تیزهوشان...نمیشه این چند روز🙌🏻😄
آهان🙂موفق باشی❤️ اگ اینطور باشه پس برای ما از شنبه شروع میشه
عالیییی پارت بعد لطفا💙👌🥺
ممنون عاج💜🤍