
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشرش کن 🙏🙏🙏🙏🙏🙏
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشرش کن 🙏🙏🙏🙏🙏🙏 لایک کامنت یادتون نره 💖
مرینت:نه ممنون من تنهایی راحت ترم پسر2:آخه اینطوری ما ناراحتیم. وزدن زیر خنده…هرجا می رفتم پشت سرم بودن و هی زرت و پرت می کردن… آدرین:برای چی مزاحم خانوم شدین؟ پسر2:شما؟ سورن:نامز**دشم پسر1:این خوش*گل خانومت رو پس پیش خودت نگه دار تا دل بقیه رو نبره بااون چشماش آدرین:باشه ایندفعه سفت نگهش می دارم تا گرگ هایی مثل شما واسش دندون تیز نکنن
آدرین اومد جلو و محکم مچ دستم رو گرفت. – چه خبرته؟ آدرین - خوشت میاد مزاحمت بشن؟ آره؟ – من کاری به کار اونا نداشتم. دستم شکست، ولم کن. آدرین - حرف نزن. مثل اینکه شما الن زن*ه بنده اید در ضمن باید حاضر شیم، نزدیک ظهره. دستم رو تا رسیدن به اتاق ول نکرد. در رو که باز کرد هولم داد تو و در رو بست. – ایشــش، وح*شی! آدرین - درست حرف بزن، من هم فعلا هم*س*رتم وهم مافوقت. . ببین خوب گوشات رو باز کن، من خوشم نمیاد هر روز وایستم و با مزاحم هات دهن به دهن بشم، پس حواست به خودت باشه!
– نیست که تو مزا*حم نداشتی! مگه من چی کار کردم؟ توام مواظب حرفات باش، هرکی ندونه فکر می کنه من با اونا … آدرین داد زد: – خیلی خب برو حاضر شو، دیگه هم بحث نکن با من، دختره ی پر*رو! دیگه حوصله ی جر و بحث رو نداشتم. یه کت و شلوار مشکی پوشیدم، کاملا رسمی.خوب بود که کتش یه کم بلند بود و روی اندا**مم رو می گرفت. آدرین - من مردم یا تو؟ تو چرا کت و شلوار پوشیدی؟ – همین طوری، خواستم رسمی باشه. سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد. سوار ماشینی که برامون گذاشته بودن شدیم و رفتیم.
*** کیانی- به، آقای مهندس آگرست! منتظرتون بودیم. خیلی خیلی خوش اومدید! آدرین - ممنونم، مشتاق دیدار. تعریف شما رو از مهندس لاهیف بسیار شنیده بودم. کیانی- مهندس لاهیف لطف دارن. خیلی خیلی خوش اومدید خا*نوم زی*با. دستش رو به طرف من دراز کرد و باهاش دست دادم. – ممنونم مهندس، ممنونم. سارا- به به، مهمون های ما تشریف آورد. اومد از دور با من رو بوسی کرد و با آدرین دست داد. سارا- اوه مانی، چرا مهمون های عزیزمون رو سرپا نگه داشت؟ خواهش می کنم بفرمایید. و به مبل های چرمی اشاره کرد و ما هم نشستیم.
اَه، مجبور بودم جلوی اونا به آدرین “عز*یزم، عز*یزم” بگم، اون هم همین طور. البته به قدری نقشش رو خوب بازی می کرد که احساس می کردم از بدو ورودمون به اتاق مهندس کیانی، اون کوه یخی آب شده و جاش رو به یه رود زلال و مهربون داده. تغییر رفتارش خیلی محسوس بود.
سارا:اوه مرینت خانوم شما چرا کم حرف زد. چه لهجه ی بامزه ای داره این.ایرانی بود اما آمریکا بزرگ شده بود.یک تاپ پشت گردنی مشکی و یه شلوار جین تنگ مشکی پوشیده بود اندام زیبایی داشت.پاهای تو پر و بالا تنه ی لاغر.چشمهای مشکی و بینی کشیده لبهای بزرگ ونازک.بدنبود خیلی هم زیبا نبود.من در مقابلش خیلی خوش*گل بودم. مرینت:بیشتر سعی می کنم گوش بدم تا حرف بزنم عز**یزم کیانی:چه خانوم با شخصیتی…خب مهندس جان شما چقدر می خواین سرمایه گذاری کنید آدرین:من مایلم قبلش بیشتر با فعالیت های شرکت آشنا شم.اینطوری شاید بتونم چندتا از دوستانم رو هم متقاعد کنم تو شرکت شما سرمایه گذاری کنن… کیانی:خب اینکه عالیه شرکت ما یک شرکت داروسازی هه که یک سری قرص های لاغری درست می کنیم…خب خودتون هم می دونین این روزها این داروها خیلی سود خوبی داره…
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادیرن چه جراتی داره
عااااالی
مرسی نفسم 💖
عالللییییی
مرسی عشقم 💖
عالی بود
مرسی عشقم 💖
عالیییییییییی
مــــرســـی