
لطفا حمایت کنید🥺🖤☕
دست های سردم رو دور فنجون قهوه حلقه کردم که باعث شد دستای یخ به خاطر گرم شدنشون درد بگیره. نگاهی به قیافه متفکرانه ارشد انداختم.معلوم بود فکرش خیلی مشغوله. +اخبار رو شنیدی؟ با حرفی که زدم باعث شد تمام افکارت ارشد از بین بره و حواسش رو به من بده. =آره. +دختر بیچاره. =ا.ت حتی فکرش رو هم نکن. سکوتی کردم به معنی اهمیتی نمیدم و بعد ادامه دادم. +پلیسا چقدر کند عمل میکنن.ازشون بدم میاد😒 صداش رو یکم بالا برد و با لحنی تند گفت =ا.ت این پرونده به ما هیچ ربطی نداره بهتره به کار خودت برسی. من نباید کم می آوردم پس مثل خودش با لحن تند باهاش حرف زدم. +به کار خودم برسم؟میدونی من بدبخت به خاطر یه ماموریت مسخره رفتم دانشگاه و شب تا صبح دارم درس میخونم که یه وقت برای جناب عالی بد نشه؟ صدام رو بالا تر بردم و ادامه دادم. +مثل اینکه من رو آدم حساب نمی کنید.انگار نه انگار که منم عضوی از گروه شمام.فقط باید دهنم رو ببندم و هرچی تو میگی گوش بدم.با نقشه های مسخره ی تو کنار بیام و هرچی صدمه دیدم اصلا مهم نیست مهم اینه یه وقت برای تو بد نشه. دستش رو روی پیشونیش گذاشت و آهی کشیدم و زیر لب زمزمه کرد =آروم باش لطفا. کیفم رو برداشتم و بلند شدم. +ولی من به اون دختر کمک میکنم. از کافه زدم بیرون. شروع کردم حرکت کردن به سمت خونه. سعی میکردم خودم رو آروم نشون بدم و از درون داغون بودم. البته چیز عادی بود چون از بچگی توی تنها کاری که مهارت داشتم همین بود.
کلید رو توی در انداختم و بازش کردم. طبق معمول هولی توی تاریکی منتظر من بود و تا من رو دید به سمتم دوید. به زور لبخندی زدم و بهش سلام کردم و بدون توجه بهش به سمت اتاقم رفتم. روی تخت دراز کشیدم و چشمام رو بستم. ناخداگاه قیافه خسته و درگیر ارشد اومد جلوی چشمم. لعنت به منی که نمیتونم غرور خودم رو حفظ کنم. از اینکه توی این شرایط احساس دلسوزیم بیدار شده ناراحتم. آهی از روی تأسف کشیدم و از روی تخت بلند شدم. به سمت اتاق کارم رفتم و پشت میزم نشستم. جزوه دانشگاه روی میز بود.نگاهی بهش انداختم و پرتش کردم اونور. تمام حواسم رو جمع کردم و توی لپ تاپ اخبار در مورد دختر گم شده رو نگاه کردم. یاد اون شبی افتادم که تا خونه زیر بارون دویدم. +دقیقا همینجا بود. صدای جیغی که اون شب شنیدم خیالات نبود. لب پایین رو گاز گرفتم و سریع از خونه خارج شدم. به محله ای که اون شب اونجا بودم رفتم. هندزفری توی گوشم بوده پس نتونستم تشخیص بدم صدای جیغ از کدوم طرف بوده. +ا.ت فکر کن تو میتونی باید اون شب رو بخاطر بیاری.
گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم. +میتونی برام کاری انجام بدی؟ ¥ا.ت؟تویی؟ +به کمکت نیاز دارم یونا. ¥چه عجب یادی از ما کردی. +یونا🤦♀️ ¥اوکی بابا.بگو کارت چیه؟ +میخوام به سیستم اصلی پلیس ها دسترسی پیدا کنم. ¥چی؟😱 +میدونم میتونی پس انجامش بده. ¥این کار رو نکن ا.ت برات بد تموم میشه. +فقط انجامش بده. ¥من همینجوری نمیتونم نیاز دارم به یه سیگنال برای ارتباط. +مثلا چی؟ ¥ویروس کامپیوتری. +کجایی؟ ¥نگو که میخوای بری تو دهن شیر؟ +من این کار رو انجام میدم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب عزیز من ا.ت مهربونه دیگه
وسط کلاس اومدم تستچی😐💔
ممکنه با این کار هویتش لو بره ولی داره این کار رو انجام میده😊
خودت خودتو لو دادی