
اومدم با پارت سوم رمان من کی هستم🥰 امیدوارم خوشتون بیاد... دوستتون دارم....نظراتتون رو حتما بگید بریم سراغ رمان😍

تیکی: چرا مگه چی شده؟؟ مرینت: ۲۰ دقیقه وقت دارم تادحاضر بشم چی کار کنم؟؟؟😭😭😭 تیکی: خب بزار ببینم.....همممممممممممم...آهان فهمیدم بیا یه رژ قرمز بزن مرینت: به نظرت خوشش میاد؟ تیکی: مرینت....ببین.....ناراحت نشو ولی....میدونی.....تو هنوز هم از آدرین خوشت میاد؟... میدونی احساس می کنم که به گربه سیاه علاقمند شدی... مرینت: آآآآآآآممممم.... خب...راستش...آآآآآآآممممم... وای وقت نداریم بعدا میشه صحبت کنیم؟ تیکی: باشه مرینت: خب روژ زدم الان چی؟ تیکی: دیگه هیچی عالی شدی😍🤩
مرینت: خب پس بزن بریم..تیکی دختر کفشدوزکی آماده خب حالا بریم سراغ گربه سیاه...... کت: لای لای لالای نای نانای نای لای نای نای(اهنگ میخونه) خب اینم از این....... تزئینات تموم شد ...همممممممممممم.. یه چیزی کمه... خب معلومه.. جای بانوم اینجا کمه😊 امیدوارم منو دوباره نکاره😕 و بیاد🙁🙁 لیدی: خب حالا وقتشه بریم پیش گربه سیاه.. کت: وااااییی دل تو دلم نیست که ببینمش😄😄 لیدی باگ از پشت میاد و چشم های گربه سیاه رو میبنده کت: خوش اومدی بانومن😄 لیدی: آخه از کجا فهمیدی؟ کت: از ظرافت دستات لیدی: آمم ممنون😊 کت: اوه راستی جلو لیدی باگ زانو میزنه و میگه: آن گل تقدیم شما🌹 لیدی: وای چه گل خوشگلی! گل رو قبول می کنه و بو می کنه کت: خوشحالم که خوشت اومد لیدی: داشتم فراموش می کردم این برای توئه کت: وااااااااااااااااییییییییی آخجون ماکارون..... همممممم چه مزه خوشمزه ای داره لیدی: با دستور پخت مخصوص برات درست کردم🙂
کت: خیلی خوشمزست لیدی: نوش جانت کت: بانو من؟ لیدی: بله؟؟ کت: دوست داری غروب آفتاب رو تماشا کنیم؟ لیدی: آره خیلی دوست دارم کت: پس بشین... و با هم غروب آفتاب رو تماشا کردند... کت: میدونی چیه بانو من وقتی به چشمات نگاه می کنم یاد مادرم می افتم لیدی: جدی میگی؟ وای.... خیلی دوست داشتم مادرت رو ببینم😃 کت: منم همینطور🥲 لیدی: اوه ببخشید اگه ناراحتت کردم. نمی دونستم که.......که..... دیگه پیشمون نیست☹ من واقعا متاسفم کت: نه بابا این چه حرفیه
لیدی: خببب، الان دوست داری چی کار کنیم؟ کت: همممممم... نمی دونم.... دوست داری کمی حرف بزنینیم؟ لیدی: آره البته کت: می گم که از گل خوشت اومد؟ لیدی: آره خیلی🙂😊 کت: خوبه آخه هیچ وقت...... بی خیال لیدی: 😕 هیچ وقت قبول نمی کردم آره ولی خب.... دیگه نخواستم تو رو پس بزنم و ارزشی نداره که تو رو ناراحت کنم کت: من نمی خواستم ناراحتت کنم لیدی: من که ناراحت نشدم کت: حالت بی خیال این قضایا چطوره که از......از......همممم.... هیچی صحبت کنیم🤔🤣 لیدی: از هیچی؟ 😂😂😂 کت: آره لیدی: خب پس می خوای چی کار کنیم؟ من که حوصله ام سر رفته کت: می خوای راه برام و قدم بزنیم؟ لیدی: آره فکر خوبیه (و باهم شروع به قدم زدن کردند) کت: دختر کفشدوزکی می گم که.... بارون رو دوست داری؟ لیدی: بارون؟ من بارون رو دوست ندارم بلکه عااااااشششششققققققشششششممممم کت: دو هفته بعد قراره بارون بباره.... می گم دوست داری با هم زیر بارون قدم بزنیم؟ لیدی: فکر عالییه😍 کت: خوبه پپپسسس.... حتما میاد دیگه نه؟ لیدی: آره کت: قول میدی؟ لیدی: قول میدم. نگران نباش. کت: خیلی خب لیدی: خب گربه بگو ببینم تو بیشتر چی رو دوست داری؟ کت: همممممممم...... خب معلومه...... تورو لیدی: هه هه هه هه هه نه پیشی منظورم اینه که بارو رو دوست داری یا هوای آفتابی رو؟ کت: من همش رو دوست دارم
(خلاصههه با هم صحبت کردند و راه رفتند) لیدی: واااایییی گربه ساعت یک و نیمه کت: باشه مگه مشکلی داره؟ لیدی: آره.... یعنی.....نه ولی من یه دنیا کار دارم و باید برم کت: ای کاش نیم ساعت هم میموندی لیدی: می خواستم ولی نمیتونم متاسفانه کت: باشه اشکالی نداره پس هفته بعد می بینمت😄 لیدی: هفته بعد می بینمت پیشی.. شب بخیر کت: شب خوش بانو من و لیدی باگ رفت کت: آآآآههه امشب بهترین شب عمرم بود ولی ای کاش بیشتر میموند. عجیبه که قبول کرد باشه چه بهتر باهاش بیشتر وقت میگذرونم. چطور میتونم تهت تاثیر قرارش بدم؟؟ ......... آهان فهمیدم براش یه شعر می نویسم یا یه دکلمه، مطمئنم که خیییلللییی خوشش میاد بعد باهاش بستنی می خورم امیدوارم که قبول کنه و بتونم بهش بگم که بیشتر از جونم دوستش دارم حالا دو هفته بعد خیلی مونده حالا ببینم چی میشه. آآآآآآآههههههه😍😍😍😍😍 (گربه سیاه یکم کم خیال بافی کن هنوز قراره یه اتفاقی براتون بی افته) کت: خوب یا بد؟ (بد خیلی بد در حدی که..... ) خب دیگه ادامه برای بعد امیدوارم خوشتون اومده باشه تا پارت های بعد فعلا پیس
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
عالی بود
ممنونم🥰
ممنونم😍
قشنگ بود😍😍😍😍
مرسی😊🥰
عالیییییی بود😍😍
ممنون😘🥰