6 اسلاید صحیح/غلط توسط: Hunti(eg انتشار: 3 سال پیش 420 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
(اول اینو بگم که می خوام فصل اول رو تموم کنم دوم اینکه هنوزم نمی دونم یونسوک رو با کی شیپ کنم ازتون نظر می خوام ، سوم اینکه فصل دوم با همین اسم ادامه پیدا خواهد کرد)
#کریس باید داروهاتو بخوری.
کریس : تو چرا به من کمک کردی ها ؟
#اشتباه کردم ؟
با خشم سینی ای که داخلش غذا و دارو گذاشته بودم پرت کرد روی زمین.
کریس : آره خیلی اشتباه کردی می دونی؟
#ازت متنفرم.
بغضم شکست و خواستم برم بیرون که دستمو کشید و پرت شدم تو ب*غ*ل*ش.
👄 روی 👄 گذاشت و محکم 💋.
کریس : هنوز نفهمیدی نه ؟
#ولم کن.
کریس : هنوز نفهمیدی چقدر ع*ا*ش*ق*ت*م ؟
با اشک بهش خیره شدم.
#من تو رو د*و*س*ت ندارم.
کریس : اما من تو رو م*ی*خ*و*ا*م*ت.
#بزار برم.
صورتمو قاب گرفت و با غم خاصی که تو چشماش هویدا می کرد گفت : تو ع*ا*ش*ق سوهوئی نه ؟
نتونستم جوابشو بدم که داد کشید و شونه هامو تکون داد : د حرف بزن د*و*س*ت*ش داری ؟
با صدایی که خودمم به زور می شنیدم گفتم : آره.
کریس : برو بیرون.
#کریس...
کریس با داد : گفتم برو بیرونننننن.
از اتاق خارج شدم و به اتاق خودم پناه بردم.
(یک هفته بعد)
از اون روز به بعد کریس رو خیلی کم می دیدم و هر وقت هم دیگه رو می دیدیم بهم بی توجه ای می کرد و نگام نمی کرد ، از کاری که کردم پشیمون بودم.
تصمیم گرفتم همین امروز سوهو رو از احساسم خبردار کنم.
#سوهو میشه حرف بزنیم ؟
سوهو : نه.
#ولی...
سوهو : می دونم چی می خوای بگی ولی من هیچ حسی به تو ندارم.
انگار همون جا یه خنجر توی قلبم فرو کرد و کشت.
شاید حق با لوهان بود که می گفت از سوهو دوری کنم.
سریع اونجا رو ترک کردم و رفتم تو باغ ، زیر یکی از درختا نشستم و اشک ریختم.
_پرنسس سرخ چرا داری گریه می کنی ؟
#پسرا...
چانیول : خیر سرت امروز تولدته ها...
#اما شما ها از کجا می دونستید ؟
کای : فکر کنم خودتم فراموش کردی نه ؟
سهون با کیک تو دستش جلوم خم شد و لبخند کوچیکی زد : تولدت مبارک پرنسس سرخ.
همشون با لبخند به صورت اشکی من خیره شده بودن.
نه سوهو اومده بود نه کریس.
امشب ، توی شب تولد 16 سالگیم می خواستم تمام خاطراتم رو چال کنم و این عمارت رو با همه خوبی ها و بدی هاش ترک کنم و برم.
جلوی آینه ایستادم و
خنجر رو روی قفسه ی س*ی*ن*م گذاشتم کمی فشار دادم.
بیون سو : اگه بخوای سره خود کاری انجام بدی اونا رو از بین می برم.
سرشو نزدیک گوشم اورد و آروم زمزمه کرد : خیلی خوب می دونم چقدر برات ارزش دارن.
فقط سکوت کرده بودم.
بیون سو : باهام همکاری کن.
#من یاقوت رو بهت نمیدم.
پوزخندی زد : من نگفتم یاقوت رو می خوام فقط می خوام کمکم کنی تا به خواسته هام برسم.
#منظورت از کمک...
بیون سو : اینه که ب*ر*د*ه* من بشی.
با نفرت از توی آینه بهش خیره شدم.
بیون سو : فقط دو روز وقت داری پرنسس...
و بعد غیب شد.
پاهام سست شد و روی زمین افتادم.
حالا باید چیکار می کردم ؟
مگه راهی هم داشتم ؟
(صبح روز بعد)
میز صبحانه رو چیدم و رفتم همه رو بیدار کردم.
همشون با کنجکاوی به من نگاه می کردن.
سهون : فکر می کنم باز هم سرش ضربه خورده😐(تو اینو نمی گفتی کی می خواست بگه😫😭😂😂) صدای قاشق و چنگال خیلی روی مخ بود.
#میگم چطوره امروز بریم پیک نیک ؟
دیگه صدای قاشق و چنگال نمیومد و فقط سکوت حاکم بود.
کریس با سردی جواب داد : که چی بشه ؟
سوهو پوزخندی زد و گفت : به خیال خودش می خواد ما رو دور هم جمع کنه.
از این حرفشون خیلی ناراحت شدم و همون لحظه همون جا از هردوشون متنفر شدم💔
چانیول : من هستم.
لوهان : منم همین طور.
بکهیون و تائو لبخندی زدن و هم زمان با هم دستاشونو روی دست هم قرار دادن : حالا هرکی موافقه اعلام کنه.
بقیه هم مثل اون دوتا دستشون رو قرار دادن.
****************
وسایل رو داخل سبد چیدم و رفتم توی باغ.
دی او : حسه خوبیه بعد مدت ها بدون دغدغه اینجوری کنار هم دیگه باشیم.
لبخندی زدم و کنارش نشستم : من کاری نکردم این شما ها بودین که خواستین کنار هم باشین.
کای : چرا سوهو و کریس این جوری رفتار می کنن ؟
با شنیدن اسم اون دو نفر از زبون کای لبخند روی لبام ماسید.
لوهان : چرا تو فکری ؟
#چیزی نیست.
اون روز خیلی بهم خوش گذشت ولی دیگه وقت رفتن فرا رسیده بود و من باید ترکشون می کردم.
چشمامو محکم روی هم فشار دادم و خنجر رو توی دستم فشردم تا اوردمش نزدیک خودم در اتاق به شدت باز شد و پسرا فریاد کشیدن که دست نگه دارم.
حتی کریس و سوهو هم اونجا بودن ولی دیگه برام مهم نبود.
کریس و سوهو بدجوری غرورمو له کردن و قلبمو شکوندن مخصوصا سوهو.
خنجر رو توی قلبم فرو کردم و دیگه نفهمیدم چه اتفاقی افتاد.
فکر نمی کردم مرگ من توی این سن رقم بخوره...
هیچ وقت دلم نمی خواست پایانم این شکلی باشه...
چی شد که به اینجا رسیدم...
گل زندگی من کم کم پژمرده شد و در آخر پودر شد...
(احساس می کنم داستانم خیلی مزخرف شده ببخشید😫)
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
37 لایک
فوق العاده بودددد
فصل بعد رو نزاری میام تو خوابت
مرسی عزیزم😘
باشه فردا شب می زارم😁
کی فصل بعد رو میزاری خیلی خوبه
فردا شب می زارم عزیزم💓
مرسیی من با داستانات اکسوال شدم و عاشق داستانتم لطفا فصل بعد رو زود به زود بزار
عاجی این محرشرعههههههه محشرههههههههه مرحشهههههههه مرحش خیلی خوبهههه
مرسی آجی گلم😻🌸
هستی اک جدید هانیو داری ؟ :)😄🍼
آره
Bunny
ولی اکانت قبلیش دوباره برگشت توی همون ادامه میده
نه غلط کردم مثلث عشقی رو بزار کنار😭😭😭اون لحظه فقط یه اسلایدشو خوندم😐
بالاخره کدوم😐😂
مثلث عشقی باشه باحالتره سوهو عاشق یونس که کریسعاشق یونس که یونسوک نمیدونه کی رو دوست داره😐😭
چی شد چی شد😐😂
هیچی اصن نظر منو نخاه😂
ععععععععااااااااالللللللللللللللیییییییییی ببببببببببوووووووووووودددددددددد
من همین امروز داستانتو پیدا کردم و همه پارت ها رو خودم و عالی بود و به نظرم یا با کریس یا با لوهان شیپ کن
داستانت خیلی خوبه
مرسی عزیزم خوشحالم خوشت اومده😻💓
سوم داستان خیلی خوبه 😶
قربونت😻💓
😘❤️
اول به همتون بگم وقتی فصل دو وجود داره هم یونسوک هم زندس
دوم نمدونم ولی خیلی با کریس و سوهو شیپ کنی خیلی جالب نمیشه چون اونا قلبش رو شکوندن ولی من میگم با لوهان شیپ کنی خیلی با حال بشه 😁😂
قرعه کشی می کنم😐😂😻
باش
عالی💜💚
مرسی🌸💓