
اگر حمایت ها بیشتر بشه پارت بعد رو زودتر میذارم😉🖤☕
نفس عمیقی کشیدم و چشمام رو بستم :سلام🤩 با صدای نازک و دخترونه ای که شنیدم به خودم اومدم +اوه سلام😊 :من لی یو سونگ هستم از آشنایی باهات خوشبختم☺ دستش رو آورد جلو و لبخند شیرینی زد دستم رو از توی جیب هودی در آوردم و باهاش دست دادم +منم خوشبختم😊 سرم رو به سمت درخت سر سبز حیاط بر گردوندم و بهش خیره شدم اون واقعا زیبا بود بعد از چند دقیقه با بوی دنات به خودم اومدم :میخولی؟ +😅😅😅با دهن پر حرف نزن دوباره از همون لبخند های شیرینش تحویلم داد و دنات توی دهانش رو قورت داد :قبلا کجا درس میخوندی؟ کمی مکث کردم و به چشم های عسلیش خیره شدم +معلم خصوصی داشتم با چشم هایی که درشت شده بودن از تعجب گفت :چند سال معلم خصوصی داشتی؟ +از کلاس اول :اووووووووووووو قطعا خانواده پولداری داری🤩
لبخند کوچکی به چهره با نمکش زدم و فقط سکوت کردم ؛هی سونگ :هزار بار گفتم اسم من رو درست بگو... یو سونگ... یو سونگ... فهمیدی؟ ؛خیلی خوب بابا میگم شنیدی که یکی از پدر دانشجو ها برای کمک به بچه های بی خانمان ۱۵۰ دلار(تقریبا ۵ میلیون به پول ما) کمک کرده؟ :😨😨میدونی پدر کدوم دانشجو بوده؟ ؛قطعا کار پدر گیون وو بوده☹ +گیون وو؟همون دختره که ملکه زیبایی دانشگاه شده؟ :آره بابا همون شل مغزه😒 +😂😂😂 :چرا میخندی؟ +ببخشید ولی بانمک گفتی😂 :😁😁😁 ؛به دانشگاه ما خوش اومدی😊 +ممنون... ؛یوشین هستم کیم یوشین +ممنون یوشین😊 (بچه ها بگم که یوشین پسره و همون بغل دستی یو سونگ هست )
"بعد از دانشگاه" دیگه وقت رفتن بود. کوله ام رو روی کولم انداختم و از کلاس خارج شدم. امروز هوا خیلی خوب بود و باعث میشد احساس شادابی کنم. نسیم خنکی صورتم رو نوازش کرد. :ا.ت ا.ت آروم به سمت صدا برگشتم. :وایسا کارت دارم +چیزی شده یو سونگ؟ :میشه شما... گوشیم زنگ خورد و باعث شد حرف یو سونگ رو قطع کنم + ببخشید یک لحظه صدام رو صاف کردم و گوشی رو جواب دادم +الو؟ بعد از چند دقیقه تلفن رو قطع کردم. +ببخشید یو سونگ ولی باید هرچه سریع تر برم :نه اشکالی نداره برو +بعدا میبینمت😊👋
+کجاست؟ *اوه سلام خانم. +گفتم کجاست؟(با داد) *توی اتاقشون هستن با قدم های بلند به سمت در رفتم و بدون در زدن در رو باز کردم +میشه بگی اینجا چه خبره؟(با داد) =بهت یاد ندادن در بزنی؟ +سوال رو با سوال جواب نده گفتم اینجا چه خبره😡 =بشین صندلی رو انقدر محکم روی زمین کشیدم تا صدای گوش خراشی تولید کنه و بعد نشستم +خوبه؟ = بد نیست😒 +جواب من رو بده تا اینجا رو رو سر تو و بقیه خراب نکردم😡 =یک اینکه من از تو بزرگ ترم باهام درست صحبت کن😌 +پسره عوضی =با من بودی؟ +بقیش؟ =دو اینکه چی رو توضیح بدم؟ +بابا تو واقعا یه چیزیت هست اصلا میفهمی چه اتفاقی افتاده؟
برام توضیح بده😏 +😑😐🤦♀️رسما گیر یه آدم دیوونه افتادم. =حد خودت رو بدون نفس عمیقی کشیدم و کمی آروم شدم +مدیر دانشگاه هویت من رو فهمیده میفهمی چه اتفاقی افتاده؟یعنی داره گند میخوره تو نقشه مون. =هویت تو رو که خودم بهش گفتم. +چیییییییییییییی🤯🤯🤯میفهمی چی کار کردی؟ =آره دیگه بهش گفتم تو یک دختر از خانواده پولداری هستی و توی خارج تحصیل کردی و الان هم برگشتی کره😐 +چی؟😑 =چیزه دیگه باید میگفتم؟ +گفتم که تو رسما دیوونه ای😅😅 =واقعا به من شک داشتی که یک وقت هویت رو لو بدم ؟البته تو که مهم نیستی مهمه نقشست😌 +هووووووووی. =سوم اینکه احترام بزرگ ترت رو حفظ کن. +اوکی بابا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
الان به من بگو دقیقا کی دختره کی پسر
نقشه چ بود هویت چ بود من گیج شدم اما این حس گیجی رو دوست دارم عالیییی بود
متوجه میشی😉💕
اقا منو فوضول نکن فوضولیم گل کرده