
زویی: شک کرده بودم که نکنه همه چیز رو فهمیده باشن باید احتیاد کرد زنگ زدم یه دیوید خاموش بود دوباره زنگ زدم این دفعه جواب داد. دیوید : هوووم چته چی کار داری کاکول طلا. زویی: ایششش مسخره بازی بسه.. فکر کنم تا حدودی فهمیدن نقشه مونو. دیوید: هه خول شدی اونا چند تا بچه بیش نیستن. زویی: میدونی دفه ی قبل هم همینو گفتی که آدرین فهمید پیش تو ام. دیوید: باشه میریم مخفی گاه.
آدرین: فکر کنم بهتره یه رئیس بگیم. لوکا : اوهوم و بهتره آماده باشیم. آدرین: رفتیم سازمان رفتیم تو اتاق رئیس گفتم قربان ما فهمیدم یه جاسوس این جاست و گرو... گان گیریه زویی یه نقشه بوده و.... و... و زویی با اونا هم دسته. رئیس: اوووه که این طور .... برید تمام مامور مخفی هارو به جز اونایی که از دوماه قبل اومدن رو تو سالن جمع کنید. لوکا و آدرین:چشم.
رئیس: همه هستن. آدرین : بله قربان. لوکا: رئیس اومد و گفت: ما همه جمعمیم تا به یه عملیات مخفی رو انجام بدیم و پروونده ی یک آدم که فکر میکنم توی اتفاقی که همه ازش مطلعین رو بوده رو ببندیم. کسایی که برای انجام این عملیات هستن همه همین افرادین که اینجام همه برن آماده شن و انتظار همه جور حمله ای رو داشته باشن. آدرین: همه در حال رفتن بودیم که یهو رئیس گفت...
رئیس: آقای آگراست شما نمی تونید تو این عملیات باشید. آدرین: اما من... رئیس: این طوری بهتره . آدرین: همه تعجب کردن آخه من و مرینت و لوکا تو همه ی ماموریت ها بودیم گفتم چرا... رئیس: از جایی که یکی از هم دستان مظنون خاهر شماست بهتره تو ماموریت نباشیداین طوری بهتره.
آدرین: من بعد از اینکه رئیس رفت مجبور شدم برم خونه تو خونه بودم لباس عوض کردم و رو میز نشستم. میدونستم رئیس چند نفر رو گذاشته تا منو تحت نظر داشته باشن و ثانیه ثانیه اطلاع رسانی کنن...... بد تر از این نمی شد
خب دیگه فکر کنم شاخ در آوردید که چی شد که این جوری شد خب دستم درد گرفت لایک کن 💟 تا بعد😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیــــــــ بود❤
عالی بود.
مرسییییی
عالی بود.
ممنونم
عالی عالی عالی
مرسییییییی
خوب بود
مرسی گلم
عالی
مرسییی
خواهش
عالی
مممنونممممم
خواهش
فالویی بفالو
میخوام سر فرصت داستاناتو بخونم....