✨قلب یخی ( بکهیون ) ✨پارت ۵

( هلیا+ ) ( بومگیو _) ( رها @) + اوپا نگفتی من استایلست اکسو ام ( آروم ) 😶 _ببخشید یادم رفت 😆 + واقعا که یه نگاه به رها که بلانسبت شبیه بُز داشت نگا اکسو میکر کردم🤨 رفتم کنارش وبا لحنی که خودمم به سختی صدامو می‌شنیدم گفتم + رها ، رهاا اینجوری نگا نکن ابرومون رفت 😐 @اخه هلیا بهش فک کن ، اکسو الان جلومون وایسادن ( آروم ) .... میفهمییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟( هیجانی و به نسبت بلند) .....

با جیغی که رها کشید تمام اعضا و داداشم که تا اون موقع در حال بحث سر اینکه بریم کجا نشناسنمون با تعجب نگامون کردن + 😶😶😶😶😶 @😰😰😰😰😰 _🤕🤕🤕🤕🤕 بکیهیون : 😅😅😅😅😅 چانیول : 🤣🤣🤣🤣🤣 شیومین : 🤲🤲🤲🤲 کای : 🤨🤨🤨🤨 دی او : 😳😳😳😳😳 بقیه اعضا : 🙄🙄🙄🙄🙄

اون لحظه اینقد عصبانی بودم که دلم میخواست رها رو با خاک یکسان کنم ولی حیف اکسو اینجا بودن و تنها کاری که میدونستم بکنم این بود که موضوع رو دور کنم 😐 + خب نظرتون چیه بریم کمپانی؟ 🧐 آخه شبه دیگه نمیشه رفت جای انشالله فردا 😀 سهون : انشاالله؟؟ _ خب یه اصطلاح ایرانی یعنی...خب یعنی.... چجوری بگم یعنی به امید خدا دیگه 😐🙄 شیومین : خب دیگه مهم نیست 😁 راستی هلیا سی دوستت رو معرفی نکردی + درسته ، اسمش رها دختر خالمه☺️ @خو..خوش...خوشبختم شیومین : همچنین به نظرم بریم کمپانی حق با هلیا شبه خیلی امن نیست

خب نه اینکه دلم نخواد پیش اکسو باشم ولی رها خیلی تو شک بود اگه پیششون می موندیم خیلی سوتی می داد البته شاید خودمم میدادم 🤨 بلاخره رفتیم کمپانی اعضا رفتن اتاق تمرین ،. هرچی باشه کامبک دارن باید تمرین کنن منو داداشم هم رفتیم به سمت اتاق عموم رها هم گذاشتیم اتاق انتظار و گوشی دادن دستش عین بچه ها

در زدیم و ..... خب چطورید خوشگلا ، من امتحان فارسی دارم بعد پارت گذاشتم لطف کنید حمایت کنید 💜🤎💛💜🤎💛🖤🤎💛🤎💛

نظرتون رو برام کامنت کنید ادامه بدم داستانو؟؟؟ لایک ، کامنت ، فالو 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜