
قسمت آخر 🙂امیدوارم که خوشتون بیاد 💞
سلام من سوکی هستم قل سوناکو خواهر جديد کای و دوست خواهران ساکاماکی
متاسفانه خواهرم سوناکو مرد و عمرشو به من داد و شما میدونم که خیلی غیر منتظره هست اما بزارید بگم سوناکو چه طوری مرد. 🥺 سخته ولی میگم. صبح یک روز بارانی من =سوناکو من داشتم قدم میزدم که سرفه کردم با دستمال جلوی دهنم رو گرفتم. تا اینکه یوکی رو دیدم که داشت میدوید. سلام کردم. من:حالت چطوره؟ یوکی:خوبم تو بهتری من:آره ممنون. قلبم درد گرفت. یه سرفه با شدت خیلی بیشتری کردم که یوکی جوری داشت نگاهم میکرد که انگار (خودتون قیافشا ببینید) 😦😨😰😭🥺
بغض کرده بود. که کای سر رسید من رو کول کرد بعدش خوابوندم روی تختم. دکتر اومد(ابوعلی سینا 😂) دکتر :خانم سوناکو میخوام صادق باشم دیگه وقتی براتون نمونده. یعنی فیاقه ی کای، مامانم و بابام، می، خواهران ساکاماکی و... 🥺😭
یه چند روز بعد
به زور همون کیمونو کلاه داره را پوشیدم و گرفتم خوابیدم روی تختم.
پیام بازرگانی...............................
سوکی :سوناکو. 😭😭😭 کای:سوناکو 😭😭😭من:😐 (واااا مثلا دو قدمی مرگم) چشمام بسته شو و دیگه هیچوقت باز نشد. ☺️ سوکی:با داد سوناکووووووووووووووووووووووووووووووو اگه من نبودم تو الان زنده بودی. سوکی=من من:یه صدایی شنیدم نبابا من حالم خوبه زندگیت بکن. شاد زندگی کن. جوری زندگی کن که سرت را بالا بگیری. تا بعد.
همینطوری که داشتیم گریه میکردیم. حس کردم که روح و جسم و... کامل شد دلیلش رو هم میدونم. چون سوناکو مرد. من و کای سرپرستی اینجا رو به عهده گرفتیم. بعدش از اون روز حتی خواهران ساکاماکی هم پیش ما زندگی و کار کردن(داخل بخش های مختلف)
سوناکو ی عزیزم متاسفم و ممنون حرف آخری که بعد از مرگش بهش زدم. 😭 سوناکو مرده بود. اما اگه من بودم هم این اتفاق میافتاد ولی بعد جوابش رو فهمیدم. ممکن بود. این جواب این سوال بود
پس بچه ها اگر مرگ رو انکار کنید، زندگی رو هم انکار کردید😉 ممنون که مهمون اینجا بودید خداحافظ
همگی خسته نباشید امیدوارم که خوشتون اومده باشه
خداحافظ 👋🏻👋🏻👋🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
گیچ شدم رفت 😥😥😥😥😥😥😥😥
میدونم این آخراش خیلی بد شد😑😔
ممنون که نظر دادی 😉