
سلام به دوستان گلم 😘 بارون میاد ؟😃🌧 اینجا میاد۰😃😃🌧🌧 خب ولش کن اینم پارت جدید 😊 دیدید زود گزاشتم 😁 حالا شما هم لایک کنید لطفا😁😁تروخدااااااا این پارت هیجانیهه😁😁😂😂پس برو ........
دستم رو بردم بالا که یه سیلی دیگه بهش بزنم کههههههه......... ( فلش بک به ۵ دقیقه پیش : ادرین: وقتی ماریتا خواست بره سر و کله زن عموش پیدا شد از قیافش معلوم بود که خیلی عصبانی هست ماریتا که شوکه شده بود رفت بهش شک کردم وقتی زن عمو رفت پشت سرش راه افتادم و فال گوش پشت در وایسادم داشتن یه چیزایی میگفتن اما من نمیشنیدم که میخواستم برم تو که دیدم *پایان فلش بک*) مرینت: زن عمو خواست یه سیلی دیگه بزنه که از ترس چشمام رو بستم که بعد از چند ثانیه دیدم نزد چشمام رو باز کدم و با چیزی که دیدم دهنم باز مونده بود ......... ادرین دست زن عمو رو گرفته بود و داشت با عصبانیت بهش نگاه میکرد زن عمو: ادرین دستم رو گرفته بود این ..... این پسر اینجا چیکار میکنه ؟ [ مثل اینکه رئیسه ها 😑😐👌🏻] چرا دست منو گرفته ؟ ادرین: به چه حقی روی ماریتای من دست بلند میکنی ؟ ها ؟ ( با داد) [ اهههه قربون ادرین بشم👌🏻👌🏻💔💔💔] مرینت: با اون جمله توی دلم کیلو کیلو قند اب میشد این پسر خیلی مرده ، خیلیی ! زن عمو: ادرین ؟ پسرم ؟ تو .....تو اینجا چیکار میکنی ؟ ادرین: اول به من جواب بده چرا میخواستی ماریتا رو بزنی ؟ زن عمو: خب راستش ......اون ....اره اون یه کار اشتباه کرده بود خواستم تنبیهش کنم اره ادرین: اونوقت با سیلی ؟ دیگه نبینم روی ماریتا دست بلند کنی فهمیدی ؟ زن عمو: پسرم ؟ ادرین: ساکت( داد) حالا هم از اینجا برو ، زوددد زن عمو: وفتی خواستم برم اول یه چشم غره به مرینت رفتم و انگشتم رو به نشونه اینکه توی خونه حسابت رو میرسم تکون دادم و رفتم
مرینت: خیلی ترسیده بودم نکنه این زن عمو کاری با من بکنه که اشکام سرازیر شد جای سیلی زن عمو روی صورتم قرمز شده بود و وقتی اشکام از روشون عبور میکردن میسوخت 😢 ادرین: ماریتا رو بغل کردم و گفتم نگران نباش من مثل کوه پشتتم باشه ؟ نترس اون دیگه رفته مرینت : انگار توی امن ترین جای دنیا بودم ادرین فرشته نجات من بود اما من کسی هستم که باید ازش محافظت کنم گفتم : ممنون ادرین . 😊😍 ادرین: خواهش میکنم 😊 ساعت ۷:۰۰ کارت تموم هست میخوای با هم بریم خونه ؟ مرینت: یاد حرف زن عمو افتادم اگر دوباره منو ادرین رو با هم ببینه چی ؟ اونوقت دخل منو میاره به ناچار گفتم نه ممنون خودم میرم بهت زحمت نمیدم ادرین: خیلی خب باشه بهت اسرار نمیکنم موفق باشی راستی باید برای روز شنبه هفته اینده یه طرح اماده کنی و بدیم بدوزن و اونو ....راستش تو باید نمایش بدی مرینت : چیییی؟ من؟ ادرین: اره فقط هم ۲ روز برای کشیدن طرح وقت داری میتونی ؟ مرینت: اره اره نگران نباش میتونم ادرین . ادرین: خیلی خب ممنون . خداحافظ مرینت: خداحافظ ، تا ادریت رفت یه نفس راحت کشیدم و پشت میزم نشستم و شروع کردم به کشیدن طرح ....... نیم ساعت گذشت و من هر بار و هر بار با کشیدن چند طرح وقتی خوشم نمیومد کاغذ رو پاره میکردم و مینداختم توی سطل [ بچه بد😐 زورت به درختای بدبخت رسیده 😐😐 بحران درخت نداری داریما اوندقت تو کاغذ دور میریزی؟😐😐]
نمیدونم چرا اصلا حال نداشتم داشت بارون میومد . دلم گرفت توی این اتاق رفتم بیرون و به بارون خیره شدم ادرین: داشتم از پنجره به بیرون نگاه میکردم که نگاهم به مرینت افتاد که مایین وایساده بود . رفتم پایین و کنارش وایسادم و گفتم ....: قشنگه نه ؟ ☁️😍🌧 مرینت: یکدفعه جا خوردم دیدم ادرین کنارم وایساده .... گفتم اره خیلی و رعتم توی بارون و دستام رو باز کردم و سرم رو بالا کردم و چرخیدم ادرین: دختر کجا میری ؟ بیا اینجا سرما میخوری ! اما گوشش بدهکار نبود منم دلو زدم به دریا و خودمم رفتم توی بارون هر چی دنبالش می دویدم گیرش نمیاورم واقعا کنار این دختر شاد بودم اما بر عکس مرینت! اون خیلی تغییر کرده اون دختر شاد و شنگول بچگیاش نیست اما ماریتا با اون فرق داره ......... اینقدر دنبالش دویدم که بالاخره گیرش اوردم و گفتم از دست من در میری ؟ موهاش رو به پشت گوشش تکیه دادم هر قطره بارون روی صورتش جاری میشد ...... شروع کردیم به رقصیدن زیر بارون هر کس ما رو میدید میگفت دیوونه شدن میگفتن رئیس خل شده که داره با منشیش میرقصه اما واسه من مهم نبود .😃 مرینت: با ادرین رقصیدیم حس خوبی داشت که اخرش بارون بند اومد و برف بارید ما هم دویدیم توی شرکت و من رفتم توی اتاقم خوبه اینجا یه دست لباس داشتم رعتم و لباسم رو عوض کردم وگرنه بد جور سرما میخوردم موهام هم خشک کردم که...........
ادرین: به اتاق ماریتا رفتم داشت موهاش رو خشک میکرد بهش نزدیک شدم و گفتم : به به خانم کوچولو 😂 مرینت: ادرین روی مغز من رژه نرو لطفا 😑😃 ادرین: چرا ؟ 🤨 مرینت: ادرین ؟ ادرین: جان ! مرینت : وقتی گفت جان دلم ریخت گفتم : چیزی میخوای ؟ چرا اومدی اینجا ؟ 😅 ادرین: فقط یه چیز کوچیک میخوام که بابتش خیلی صبر کردم 😈 مرینت: اهم😅😓 چی ؟😓 ادرین: میفهمی 😈 مرینت: چرا اینجوری شدی ؟😓 ادرین: نزدیک تر شدم و اون با هم قدم من یه قدم عقب میرفت .😈 نزدیک تر شدم که.......... مرینت: داشت نزدیک تر میشد خدااااا یه راه نجات به من بدهههههه نکنه مثل نیویورک باشه😓😓😢😢 داشتم از استرس میمردم قلبم تند تند میتپید 😓❤ که...... خوردم به دیوار ....... اهههه ای دیوار مزاحم الان باید اینجا میبودی ؟ اوفففففف اما من ادرین رو تا حالا اینجوری ندیده بودم ای خداااا که صورتش بهم نزدیک شد این .......میخواد چیکار کنه ؟ که ............ ادرین: بهش نزدیک تر شدم میتونستم نف.س های گرمش رو حس کنم ...... الان وقت عمل نقشه بود ......... چاقو رو در اوردم جوری گرفتمش که توی دید ماریتا نباشه مرینت: بهش شک کردم این ادرینی که من میشناختم نبود این چش شده که یکدفعهههههه......... درد خیلی بدی توی شکمم ایجاد شد ............ ادرین: هاهاهاهاهاها😈😈😈😈😈😈😈مرینت: بعدش هم سی.اهی .............................[ برو نتیجه یه چیز مهم گفتممم🙏🏻🙏🏻🥺🥺]
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فک کنم تستچی میخواد مجبورت کنه داخل کامنت ها بنویسی😂😂
فکر کنم 😂
گفتی اینم منتشر نمیشه پس تو کامنت ها بنویسش
گلم صبر کن تازه 2 روز گذشته این پارت 5 روز بررسی بود 😐
پنج روززززززز🙄🙄
شد ۱۷ تا لایک باید حالا امروز حتما اگه میشه پارت بعدی رو بزاری
مرسییی عزیزم😍😍 دیشب ساعت 22:00 گذاشتم منتشر نمیشه 🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️ خدا به دادمون برسه 🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
عالی بود 😍
مرسیییی
💓💓
مخشر
ممنون
۱۴ لایک شد و یکی دیکی دیگه مونده تا پارت بعدی رو بزاری امشب بزار تا ساعت ۸ باید بزاری باشه آجی جون
چشم گلم میزارم اما من ساعت 8 باید بشینم تکالیف دوستام رو چک کنم شاید دیر بشه
عالییییییییییییییییییییییییی
قسمت بعد را زود تر بزار
مرسییییی😍😍😍
چشم میزارم
ممنوننننننننننننننننننننننننن
عزیز
فیلیکسه
تا ببینیم😁😌
اون دفعه هم گفتم افرین درست گفنم
پارت بعد بزاررررررررررر و اینکه بی نظییییرررررو عالی بود🌷🌹🌹⚘خدایا همه ی بیمارانی مثل آدرین شفا بده 🤣🤣
چشم گلم میزارم😂 . مرسی عزیزززززم 😍
امین😂🤲🏻
خیلی نامردیه جا حساس کات میکنی دیگه شرط نزار من میمیرم😩😩😩خیلی عالی بود زود پارت بعد
جای حساس تو کار منه دلبندم😌 چشم گلم اگر شد امروز میزارم ۰😊