فالو یادتون باشه
به پنجره خیره شده بودم و به آدرین دوست بچگی ام فکر می کردم که یکهو با صدای مارینا به خودم اومدم مارینا:آجی چند وقته تو فکری ها به چی فکر می کنی؟بیا مامان کارت داره.مرینت:به هیچی این فضولی ها به تو نیومده.مامان چیکارم داره؟مارینا:من نمی دونم بهم نگفت رفتیم پیشش.مامان:مرینت دخترم چند وقته تو فکری نمی خوای بگی به چی فکر می کنی ؟به من بگو دخترم مرینت:امممم ........هیچی چیزی نیست مامان : اشکال نداره نگو ولی حد اقل باید بری پارک مرینت:اما مامان: اما نداریم فهمیدی؟ مرینت:باشه (با ناراحتی)مارینا:آخ جون ایول ایول پارک مرینت آجی معتل چی هستی؟ پاشو پاشو مرینت:وای دختر چته چرا انقدر عجله داری مگه می خوای بری پیش رئیس جمهور؟ مارینا:نه ولی خیلی عجله دارم چون خیلی وقته باتو نرفتم پارک.مرینت: تو فعلا آماده بشو بعد بگو زود بیا بریم ......
مارینا:باشه مرینت: رفتم تو اتاقم از تو کمدم یه پیرهن تا سر زانو برداشتم و پوشیدم بندش پاپینی گره زدم موهام رو باز گذاشتم و رفتم بیرون از اتاق و گفتم من آماده هستم دیدم مارینا نیست گفتم مارینا مارینا مارینا دختر تو کجایی؟ مارینا:دیدم مرینت اومده و داره دنبالم میگرده رفتم جلوش پریدم و گفتم پخ مرینت:ااااااااااا (جیغ)دختر مگه مرض داری؟ مارینا:آره مگه چیه؟ مرینت:الان نشونت میدم افتادم دنبال مارینا؛مارینا:کمک کمک کمک مرینت دیونه شده مامان:ساکت بسه مثل موش و گربه افتادید دنبال هم مرینت :تقصیر اونه مارینا:دورغ میگه مامان:بسه دیگه برید مرینت: چشم اااهههه
مارینا بیا بریم مارینا:باشه مرینت: رفتم کفش های صورتی ام رو پوشیدم رفتیم.یک ربع بعد یک ربع بعد نزدیک های پارک بودیم(تو پیادرو)میریم به ۳ ساعت قبل کمک خلبان:مسافرین عزیز رسیدیم پیاده شید گابریل: آدرین به پاریس خونه جدیدمون رسیدیم تو با بادیگاردت برو این دور ور ببین من ناتالی کار داریم آدرین:چشم پدر،رفتیم که چشمم دوتا دختر اونور خیابون دیدم بادیگاردم حواسش نیست سریع رفتم اون طرف گفتم کمک لازم دارید؟ مارینا:آره این خواهرم هست میشه کمک کنید ببریمش بیمارستان؟آدرین:البته اون دختر بلند کردم و گفتم من تازه به پاریس اومدم بیمارستان کجاست مارینا:یکم جلوتر هست آدرین بدو بدو رفتیم اون دختر دادیم به آقای دکتر مارینا:آقای دکتر ایشون خواهرم هست نمی دونم چی شد که افتاده زمین بیهوش شد آقای دکتر:بزاریدش رو تخت تا منتقل شه بهشه به بخش(۳ ساعت بعد)مارینا:حدود ۳ ساعته من این پسره منتظر بهوش اومدن مرینت وایسادیم اما بیدار نشد آدرین:من دیگه باید برم پدرم نگران میشه مارینا:باشه ممنون از کمکتون خدانگهدار آدرین:خواهش می کنم مرینت:چشام باز کردم داشتم تار میدیدم که مارینا داره از یکی تشکر میکنه ترسیدم که چشام تار میبینه چند بار چشام به هم زدم خوب شد پرسیدم مارینا از کی تشکر میکنی؟مارینا: از کسی که کمکت کرد و همش برای مرینت تعریف کرد ۱ ساعت بعد پرستار:خانم دوپن چنگ حالا تون خوبه فقط ضربه دیدید آسیب زیادی ندید آقای تام اومدن سراغتون می تونید مرخص شید. مرینت : ممنون بابا اومد مارو سوار کرد و برد (بعد شام موقع ی خواب)مرینت:مارینا میشه مشخصات پسره رو بگی؟مارینا:آره موهاش طلایی بود چشاش سبز بود خوش تیپ بود مهربون بود مرینت:فقط همین تو ۴ ساعت پیشه پسره بودی بعد فقط همین هارو فهمیدی؟قیافه من🤦♀️قیافه ی مارینا😞مارینا:ببب....خ...یید (با لکنت)مرینت :کارت حرف نداشت ممنون مارینا:تنه میزنی؟حیف ضربه خوردی و گرنه حصابت میرسیدم مرینت:حرفت نشنیده میگیرم مارینا:چی گفتی؟سابین:بخوابید دیگه مارینا:چشم اااااااااااااااااااااااااهههههههه فردا صبح مرینت :بیدار شدم و رفتم دست و صورتم شستم و یک بلوز آبی کم رنگ پوشیدم بایه دامن کوتاه اکلیلی پوشیدم همراه با جوراب شلواری رفتم کفش های بنفشم پوشیدم و رفتم ۵۰ دقیقه بعد مرینت:الان ۵۰ دقیقه ای هست که دنبال اون پسر میگردم اما نیست سرعتم زیاد کردم تا زود تر پیداش کنم یهو خوردم به میز رستوران وغذاش ریخت همه بهم خندیدن گفتن دختر تو کری؟بدو بدو رفتم اون طرف خیابون که یک دفععععهههههه
خوب خوب دوستان اولین پارت داستان تموم شد. 😍😍 آنچه خواهید دید:مرینت:خوردم به یه پسر........ امروز پارت بعدم میزارم بای👋👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیه واقعا 🌹❤🌹❤
مرسی ❤
عالی
ممنون😁
عالی بود آبجی جونم😘😘😘
عالیییی بود خودم از داستانت حمایت میکنم 😊🤩👏👍
ممنون عشقم
عالی بود
ممنون نازنین
لایکم بکنید
عالییییببی بود
ممنون🌹🌹🌷
صیلام کایوت خوفی🌼👋🏻
ما گروهʙʟᴀᴄᴋᴘɪɴᴋهستیم🙂✨
با چهارتا دختر خفن،کیوت،جذاب😉🌸
جیصو💕
جنی💕
لیصا💕
رزی💕
اسم فندوم همBLINKهست😉☘️
تازه دبیو کردیم و برای معروف شدن به کمکت نیاز داریم🥺💕
خوشحالم میشم بلینک بشی و با ما همراه باشیی🐣💓
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
ساری بابت تبلیغ کیوتیح🥺🍓
تستت هم عالی بود🙂👋🏻
ممنون آجی ی خوشگلم
همراه میشم چه کمکی از دستپ بر نیاد