بهم اعتراف کن
بهم اعتراف کن♥️🖇️ پارت :اول سلام من ا/ت هستم. ۱۹ سالمه و امریکایی هستم به خاطر دلایلی ما به کره ی جنوبی اومدیم ما وضع مالی خیلی خوبی داریم برای همین به یکی از بهترین مدارس سئول منتقل شدم .وضع درسیم هم خوبه میشه گفت همیشه رتبه ی یک رو تو امتحانات دارم. ساعت ۸ صبح : از دید مامان ا/ت: صبح ساعت ۸ صبح گوشیم زنگ زد از خواب بیدار شدم تا برم ا/ت رو بیدار کنم برای اولین روز مدرسه اش . رفتم در اتاقش رو زدم دیدم حاظره تو لباس مدرسه ی اینجا انقدر کیوت شده بود رفتم بغلش کردم اومد پایین صبحانه خورد و رفت مدرسه. از دید ا/ت : ساعت ۷ بیدار شدم کلی کار انجام دادم و حاظر شدم و رفتم مدرسه. زیاد خوب جاهای مدرسه رو بلد نبودم فقط می دونستم که شماره ی کلاسم کلاسه شماره ی ۳ هستش کهدانش آموزان درس خون و محبوب مدرسه تو اون کلاس هستن (خر شانس😐) وارد کلاس که شدم هیچکی داخل کلاس نبود رفتم همینطوری رو یه میز و صندلی نشستم بعد از چند دقیقه بقیه ی دانش آموزان اومدن . بین دانش آموزان یه دختره بود که می تونستم از قیافش بفهمم که یه دختره خیلی رو پرو و کلا خوشم نمیاد ازش دیگه داشتم با خودکارم ور میرفتم که یدفعه همون دختره اومد جلو میزم کتاب دفترشو گذاشت رو میزی که من نشسته بودم . بعد یه حالت خیلی رو مخی به خودش گرفت و گفت : _ام عزیزم رو میز من نشستی حالا اشغالاتو بردار برو یه میز دیگه رو کثیف کن . از دید ا/ت: دختره ی بوزینه خیلی رفته بود رو عصابم دیگه نمی تونستم تحمل کنم خواستم پاشم یه چیزی بگم قهوه ای چه که پسری جلوی من نشسته بود برگشت و گفت: ÷لیسا برو رو یه میز دیگه بشین . مگه نمیبینی دانش آموز انتقالیه و نمی دونست که اینجا جایه توعه فهمیدم اسم اون رو مخه لیسا عه 😃 وقتی لیسا رفت نتونستم دقت کنم به اون پسر جلویی که بفهمم کیه بعدش ازش تشکر کنم . معلم که اومد درس رو شروع کرد متوجه شد که من جدیدم و بهم گفت: بچه ها یه دانش آموز جدید دارید که از کارنامه هایی که داشته میشه فهمید دانش آموز فعال و درس خونیه ، دانش آموز انتقالی خودتو معرفی کن. پاشدم و خودم و معرفی کردم: سلام من ا/ت هستم ۱۹ سالمه اهل امریکا هستم می تونم به زبان هایه کره ای امریکایی ژاپنی و فرانسوی صحبت کنم . بعد از اینکه معرفی کردم یه لحظه بخودم اومدم دیدم همه ی پسرا جز اون پسر جلو ایم دارن بهم نگاه میکنن سریع نشستم یه نگاه به لیسا کردم دیدم داره از حرص میسوزه تو دلم کلی بهش خندیدم . بعد از چند ساعت: کلاس که تموم شد داشتم وسایلم رو جمع میکردم تونستم قیافه ی پسر جلو یی رو ببینم وقتی قیافش رو دیدم .................................. چی شد؟😲 وایی پارت تموم شد ها😀😌🤣 نظر بدید تا همین امروز پارت بعد رو بزارم😌😃 بابای👋🏿♥️🖇️
💜💜💜💜💜
💜💜💜💜💜
💜💜💜💜💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)