
توجه این داستان برای افراد زیر۱۲ سال مناسب نمیباشد زیرا چیز هایی در داستان گفته است که هم برای سن های پایین تر مناسب نمیباشد و هم منظور آن را نمیفهمند توجه کنید داستان اکشن است و عاشقانه هم هست.
مرینت:امروز که از خواب پا شدم برای مدرسه آماده شدم توی راه شنیدم که اخبار داشت میگفت یک ویروس اینترنتی هست که به مبایل ها میاد و برای بچه ها جرعت مینویسه و بچه ها باید انجامش بدن کسایی که انجام ندن میمیرند(به روش های مختلف) این ویروس با اشعه ای که به بدن میزنه میتونه وارد بدن بشه و به همین صورت اگر جرعت را انجام ندهند میمیرند.
زمانی که این رو شنیدم گفتم شاید دوباره یک شایعه باشه که واقعیت نداشته باشه واسه ی همین من معلش نزاشتم و رفتم به مدرسه زمانی که رسیدم مدرسه دیدم همه ی بچه ها توی حیاط مدرسه جمع شدن و دارن صحبت میکنند و معلم ها هم داشتم چیزشون میگفتن وقتی رفتم اونجا به همه سلام کردم آدرین به من سلام کرد من همه مثل همیشه دیگه خودتون میدونید چطور جواب میدم 🥲 برای بچه ها جرعت فرستاده شده بود زمانی که این را دیدم یه حالی به من دست داد انگار میخواستم بیوفتم فکرش رو نمیکردن واقعی باشه که یهو برای منم جرعت اومد😨 نوشته بود۰
باید یکی از افراد کلاس را 💏 برای همه ی بچه ها هم همین جرعت ارسال شده بود 😨 معلممون خانم بوستیه داشت میگفت که اینا شایعه هست و انجام ندید (برای خانم بوستیه هم فرستاده شده بود (معلم مرینت)) معلم که رفت بچه ها قرار گذاشتیم که یک جا باهم قرار بزاریم و هر جور شده این حالش رو انجام بدیم چون چاره ای نداشتیم زمانی که رفتیم شب بود برای انجام هر یک جرعت فقط ۲۴ ساعت وقت داریم ۲ ساعت مانده به ۱۲ شب بود
همه داشتم با زوج خودشون این کار رو میکردند ولی من با چنتا از بچه ها که زوجی نداشتیم باید چیکار میکردیم😨 (زمانی که جرعت حل شود پیامکی به اسم ...دستور انجام شد... برای افرادی که انجام دادند به ایمیلتان فرستاده میشود)
کسایی که مونده بودن فقط من با آدرین ، رز ،سابرینا،کلویی،لایلا مونده بودیم و بقیه انجام داده بودن کلویی:سابرینا خواهشت میکنم بیا بیا منو تو باهم. سابرینا هم چاره ای نداشت و قبول کرد فقط رز با لایلا من و آدرین مونده بودیم ،رز چاره ای نداشتم نمیخواستم بمیره واسه ی همین اون رو 💏 کردم ولی کاشکی آدرین جای رز بود،ولی از کارم پشیمون نیستم فقط لایلا با آدرین مونده بودن لایلا:آدرین خواهشت میکنم بیا تو میخوای من بمیرم آدرین هیچی نگفت لایلا:آدرین جواب بده😡(با داد گفت) آدرین:من من دوست دارم زنده بمونی ولی نمیخوام این کار ور با تو کنم فقط ۲۰ دقیقه تا آخر شب مونده بود
لایلا با لگت آدرین رو پرت کرد و گفت یا این کار رو میکنی یا با زود میکنم ما هم برای اینکه میخواستیم هر دو تا زنده بمونند دخالت نکردیم لایلا نشست روی آدرین و 💏و پیامک دستور انجام شد برای لایلا و آدرین فرستاده شد من یه بغضی توی گلوم گرفت که چرا آدرین با لایلا... چیزی نگفتم فردا صبح:زمانی که رفتم مدرسه فکر کردم همه نجات پیدا کردیم ولی زمانی که رسیدم دیدم یکی خودش رو با طناب آویزان کرده اون۰۰۰
بچه ها این از این پارت جرعت ها قراره بد تر از ابن جرعت ها بشه و لذت خواهید برد یک نطر سنجی میزارم در مورد داستان بگید نظرتون چیه دوستون دارم لایک و کامنت فراموش نشه بای بای 🖐
🖐🖐🖐🖐🖐🖐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فالویی بفالو ✨
عالی بود ✨
لایک شد ❤️
من که پارت دو داستانت رو منتشر کردم پس چرا نمیاد
باید حداقل ۳ تا ناطر باید بگن خوبه
اها
عالی بود 😍💕
ممنون چند ساعت یا همین یک ساعت دیگه پارت ۲ میاد