
بعد رفتن پیش کانگ و هیونگ (از زبان کوما):رفتیم پیش هیونگ و کانگ لی:سلام پسرا اممممم وسایل من کجاس؟ کانگ:بالا بیا بریم با هم بیاریم کلی خرت و پرت اونجاس لی باشه با لی رفتیم بالا چند تا جعبه ی بزرگ اونجا بود فکر کنم وسایل لی بود هیونگ:لییی بیا اینم موایلت و موایل رو پرت کرد سمت لی لی مویلش رو نتونست بگیره و بزور اونو گرفت و چسبوند به دیوار ولی کوما رو ت دیوار قفل کرده بود چند دقیقه سکوت! لی قرمز شده بود من(کوما):لی چی کار می کنی؟ لی:چیییییی نهههه نمی خواستم این کارو کنمم دیدم کانگ داره می خنده و بعد با موایلش ی کاری می کنه به موایل لی ب صدا در می یاد
لی مویلش رو چک می کنه و با دیدن چیزی سر کانگ داد می کشه:کانگگگگگگگگ این چیهههه موایلش رو از دست لی می قاپم و عکس همون لحظه ی خودمو لی رو می بینم به کانگ اخم می کنم ولی کانگ و هیونگ دارن از خنده غش می کنن هیچی نمی گم ولی لی هنوز سرخه لی:کوما…ایدی اینستات رو میدی من(کوما):تو اینستا داری؟ لی:اره دارم من(کوما):باشه بعد کانگ داد زد:لییییی ببین این وسایل قدیمی یا رو بعد دستش ی عروسک گربع ی سیاه بود کانگ:این عروسک قدیمی لیه…همیشه با این می خوابید منو هیونگ بهش هدیه دادیم کپی خودشه تا اینکه یکهو یما و مین سو هم اومدن یما و مین سو:سلاممممم بهشون سلام می کنم هیونگ:مین سو امروز چه خوشگل شدی… مین سو سرخ شد و :واقعا؟چرا از نظرت من خوشگل شدم؟ هیونگ قرمز شد کانگ:یما چرا اومدی اینجا؟ اومدی منو ببینی😜 یما:کی می یاد تو رو ببینه هیونگ رفت و با ی کارتون بزرگ برگشت هیونگ:منو کانگ چند وقت پیشا رفتیم خونه ی قدیمی و فهمیدیم اون دوربینا ضبط می کردن!همه ی فلش مموریاش اینجاس کلیییی فلشه می خواین یکیش رو بزارم ببینید؟
همه گفتن اره فیلم شروع شد… (در داخل فیلم): صبح بود اول کانگ بعد لی بعد هیونگ بیدار شدن بعد دعوا کردن بعد لی جداشون کرد (بیرون از فیلم):کانگ:ااااااا اینجاس رو بزنم جلو شب خوبه بعد فیلم رو زد جلو (در فیلم):همه رو تخت خوابیده بودن به سقف نگاه می کردن کانگ:بچه ها…بیدارید؟ لی و هیونگ:اره کانگ:ی سوال بپرسم لی:بپرس کانگ:اگر…اگر روز دوست دختر داشته باشید… لی حرفش رو قطع کرد:ااااا کانگگگ کانگ:بزار زر بزنم… دوست دختر داشته باشید دوست دارین چجوری بود؟
هیونگ:دوست دارم خیلی کیوت باشه قربون صدقش برم سرخ بشه (بیرون از فیلم):مین سو خندید هیونگ بد سرخ شد:کانگگگگ مرض داری این تیکه رو گذاشتی؟ (در فیلم):لی:برام مهم نیست چجوری باشه دوست دارم عاشقش باشم حتی بخاطرش بمیرم کانگ:اه اه اقای فدا کار لی:پا می شم می زنمتااااا رحمم نمی کنم هیونگ:حالا اقای سوال طرح کن ببینم ت چی؟ کانگ:دوست دارم مث خودم باشه ی چیزی بهش بگم دوتا بهم بگه لی:خو چه کاریه بجای دوست دختر برو واسه خودت دشمن بگیر همه زدن زیر خنده (بیرون از فیلم):کوما:لی ی سوال لی:بلع؟ کوما: ی چیزی که دقت کردم ت فیلمای قدیمی تر فهمیدم تو و کانگ و هیونگ یک حلقه ی کوچولو گوشتونه و البته مال ت هنوز گوشته لی:ها…چیزه… کانگ:خو ببین لی هنوز نتونسته کامل قدرتش رو کنترل کنه و 😂😂 هیونگ ادامه داد:پس نمی تونه *کامل* تبدیل به انسان بشه یعنی چجوری بگم بفهمی…ببین این گوشواره خاصته درواقع یکم قدرت لی رو کم می کنه و کمکش می کنه ادم بشه وگرنه خودش نمی تونه… لی گوشواره ات رو در بیار
لی:چییی؟نههه در نمی یارم کانگ به لی فرصت نداد خودش گوشواره ی لی رو از گوشش در اورد و نمی دونم چجوری بگم ی نور سیاهی از داخل گوشواره بیرون امد و رفت به سمت لی دورش رو گرفت لی الان یکم عجیب بود…خب شاید یکم بیشتر از یکم! دقیقا لی مث همیشه در حالت انسان بود ولی دوتا گوش و ی دم داشت کوما:اوخیییی چه کیوتی توووو پیشییی لی:ااااههه اینجوری نگووو اصلا هم کیوت نیست بعد با دستش گوشاش رو فشار داد ولی گوشای گربه ایش از لای انگشتاش بیرون زد کانگ خندید
لی:کانگگگگ گوشوارهمو پسسسس بدههههههههه کانگ گوشواره لی رو پس داد لی گوشواره اش رو گوشش کرد و گوش و دمش دوباره مث نور رفتن داخل گوشواره و ناپدید شدن همه یکم براشون عجیب بود مین سو:اااا بچه رو اذیت نکنین…ی خبر دارم فردا ی جایی دعوتیم ی مهمونی! یما:اره اره کانگ:ما هم دعوتیم یما:بله! لی:عالیهههه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام داستانت عالی بود پارت بعدی رو هم بده😢
عالیییییییییییی
عالیهههههه پارت بعددددد